خلوتپرست گوشهٔ حیرانی خودیم
یعنی نگاه دیدهٔ قربانی خودیم
ما را چو صبح باگل تعمیرکار نیست
مشتی غبار عالم ویرانی خودیم
لاف بقا و زندگی رفته نازکیست
لنگر فروش کشتی توفانی خودیم
موگشتهایم و نقش خیال تو مشق ماست
حیران صنعت قلم مانی خودیم
پر هرزه بود چشمگشودن دین بساط
چون شمع جمله اشک پشیمانی خودیم
جمعیت از غبار هوای رمیده است
صبح جنون بهار پریشانی خودیم
چون اشک راز ما به هزار آب شستهاند
آیینهٔ خجالت عریانی خودیم
خاک فسرده خواری جاوید میکشد
عمریست پایمال تنآسانی خودیم
دیوار رنگ منع خرام بهار نیست
ای خام فطرتان همه زندانی خودیم
بیدل چوگردباد ز آرام ما مپرس
عمریست درکمند پرافشانی خودیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و درونی انسان اشاره دارد. شاعر در آن به خلوت و حیرانی خود میپردازد و تجربههایی چون غم، ناامیدی و پرسشهای فلسفی را به تصویر میکشد. او خود را به عنوان قربانی نگاه دیگران توصیف میکند و به بقا و زندگی اشاره میکند که به نظر میرسد به نازکی و آسیبپذیری رفته است. شاعر از غبار و ویرانیهای دنیای خود، خجالت و عریانی ناشی از اشتباهات و ناکامیها، و سختیهای زندگی سخن میگوید. او در نهایت به احساس زندانی بودن و کمبود آرامش در زندگی اشاره میکند. این شعر سرشار از تصاویر شاعرانه و کنایههای عمیق است که به جستجوی معنا در زندگی و درک هویت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ما در حالتی از تنهایی و حیرت به سر میبریم، به نوعی که فقط میتوانیم به نظارهٔ حالات خود بپردازیم و در واقع، خود را در مواجهه با تجربیات و احساساتمان میبینیم.
هوش مصنوعی: ما مانند صبح روشن و تازه نیستیم که کسی بتواند ما را اصلاح کند، بلکه فقط تکهای از خاک و غبار این دنیای خراب و نابسامان هستیم.
هوش مصنوعی: دوست داشتن بقا و زندگی، تنها یک فریب است و ما در واقع همچون کشتیای هستیم که در طوفان قرار دارد و نازکیاش در حال از هم پاشیدن است.
هوش مصنوعی: ما در گرداب عشق تو غرق شدهایم و تصویر تو همواره در فکر و ذهن ماست. ما در حیرت و شگفتی از هنر بینظیر خودمان قرار داریم.
هوش مصنوعی: دیدن دنیا و پرسهزنی در آن بیهوده است، چون در نهایت مانند شمعی در حال ذوب شدن، ما تنها با احساس پشیمانی و سوگواری بر آنچه از دست دادهایم، روبرو میشویم.
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از مردم تحت تأثیر هوای سرد و غبارآلود بهاری قرار گرفتهاند و به نوعی در حال تجربه دیوانگی و سردرگمی هستند.
هوش مصنوعی: وقتی اشکهایمان رازهایمان را به هزار بار شستشو دادهاند، ما در حقیقت آیینهای از شرم و بیپوششی خود هستیم.
هوش مصنوعی: خاکی که فرسوده و بیمحتوا است، بهطور دائمی نشانه ذلت و ضعف را بر دوش میکشد و ما سالهاست که به خاطر راحتطلبی خود، زیر پای او ماندهایم.
هوش مصنوعی: دیوارهایی که جلوی زیبایی بهار را میگیرند، واقعاً وجود ندارد. ای کسانی که سادهلوح هستید، باید بدانید که ما خودمان به زندان افکار و محدودیتهایمان گرفتار شدهایم.
هوش مصنوعی: بیدل، از دیگران دربارهی آرامش ما سوال نکن، زیرا سالهاست که ما در دام پرشور و سرزندگی خود گیر کردهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم
گنجیم و خانه زاد پریشانی خودیم
ما را به خاک رهگذری کرد روشناس
در زیر بار منت پیشانی خودیم
طعن حسود بت پی آزار ما کم است
[...]
عزت کلاه بی سر و سامانی خودیم
صد شعله نازپرور عریانی خودیم
آیینه نقشبند گل امتیاز نیست
محو خیال خانهٔ حیرانی خودیم
گوهر خمار بستر و بالین نمیکشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.