به دشت بیخودی آوازهٔ شوق جرس دارم
ز فیض دل تپیدنها خروشی بینفس دارم
درین گلشن نوایی بود دام عندلیب من
ز بس نازک دلم از بوی گل چوب قفس دارم
نشاط اعتبارم کرد بیتاب تپیدنها
چو بحر از موج خیز آبرو در دیده خس دارم
نفس جز تاب و تب کاری ندارد مفت ناکامی
دماغ سوختن گرم است تا این مشت خس دارم
به گفتوگو سیه تا چند سازم صفحهٔ دل را
ز غفلت تا به کی آیینه در راه نفس دارم
محبت مشربم لیک از فسون شوخی سودا
به سعی هرزه فکریها دماغی بوالهوس دارم
گر از تار نگاهم ناله برخیزد عجب نبود
به چشم خود گره گردیده اشکی چون جرس دارم
سراپا جوهری دارم ز روشن طینتی بیدل
که چون مینای می از موج خون تار نفس دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر از عشق و شوقی عمیق صحبت میکند. او از احساساتی چون تپش قلب، نشاط و نازکی دل در برابر زیباییهای طبیعت و عشق میگوید. شاعر به حس ناامیدی و درد نیز اشاره دارد و بیان میکند که همین احساسات باعث میشوند تا در دلش نقاشی از غفلت و حسرت ایجاد شود. او همچنین به قدرت عشق و تأثیر آن بر روح و روانش اشاره میکند و در نهایت از جوهر وجود خود و لطافت احساساتش سخن میگوید. به طور کلی، متن تصویری از یک سفر درونی پر از احساسات عاشقانه و اندوه را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در دشت آرامش و بیتنشی، صدای شوق و هیجان را دارم و از دل پر شور و طپش آن، صدایی بیوقفه و بینفس سر میزند.
هوش مصنوعی: در این باغ صدایی وجود دارد و چون بسیار لطیف و حساس هستم، بوی گل باعث میشود که احساس کنم در قفسی گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: شادی و نشاط سبب شده که دلم به تپش بیفتد، مانند دریایی که از موجها میلرزد. من در چشمانم نشان و نشانهای از عزت و احترام دارم.
هوش مصنوعی: زندگی تنها به کشمکش و تلاطم میگذرد و نمیتوانم به جز ناکامی چیزی را احساس کنم. ولی با وجود همه اینها، احساساتم همچنان داغ و پرشور است، حتی اگر به خاطر مشکلات، افسرده باشم.
هوش مصنوعی: به چه مدت باید در این بحث و گفتگو بمانم؟ تا کی باید دل خود را از غفلت پاک کنم و همچنان در چهره خود به دنبال حقیقت و آینه درونم بگردم؟
هوش مصنوعی: علاقه من به عشق و محبت وجود دارد، اما تحت تأثیر ترفندهای بازیگوشی و خیالپردازی، ذهنی سرگردان و بیهدف دارم.
هوش مصنوعی: اگر از چشمانم صدای اندوهی بلند شود، جای تعجب نیست، چرا که در نگاه خود مایی از اشک دارم که مانند زنگی به صدا در میآید.
هوش مصنوعی: من از وجود خودم گنجینهای دارم که از خاک روشن و خالص ساخته شده است. مانند مینای می که در موج خون جریان دارد، نفس من نیز از عمق احساسی عمیق و بیدلی سرشار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس دارم
برای شکری چون تو چو خود چندین مگس دارم
سعادت درد عشق تو بصاحب دولتان بخشد
مرا آن بخت خود نبود ولیکن این هوس دارم
بهای گوهر وصلت نباشد پادشاهانرا
[...]
چمن پیرای صبحم کیمیای خاروخس دارم
به هر شاخی ترنج آفتابی پیش رس دارم
نه ذوق نالهام بیتاب دارد نه غم محمل
هوای پایبوس ناله فرمای جرس دارم
پر پروانهام در حسرت پرواز گم بادا
[...]
به جامم بادهٔ ناب است و خون دل هوس دارم
نمیخواهم گل از کس، تا به داغی دسترس دارم
درای محمل نازم، به حسن صوت مشهورم
ز شوق نالهای، صد کاروان از پیش و پس دارم
گلستان ترا ای باغبان غارت نخواهم کرد
[...]
ملامت چون کنم اهل هوس را، کز گل رویت
چو می بینم، هوس در دل زیاد از بوالهوس دارم
خدا داند که بعد از پختگی دستم رسد یا نه
به باغ وصل، رو بر میوه های نیمرس دارم
من آن باغ خزان فرسوده ام در کشور هستی
[...]
چو صبح از آفتابی طلعتی یک دم هوس دارم
برآید کام من شاید بکوشم تا نفس دارم
تمنّای گلستانم نگیرد دامن رغبت
که من شاخ گلی با خود ز هر چوب قفس دارم
ز شاخ همّتم با دست کوته میل گلچینی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.