برروی ما چوصبح نهرنگی شکسته است
گردی ز دامن تپش دل نشسته است
بیآفتاب وصل تو بخت سیاه ما
مانند سایه آینهٔ زنگ بسته است
زاهد حذر ز مجلس مستانکه موج می
صد توبه را به یک خم ابرو شکسته است
در بزمگاه عشق هوس را مجال نیست
تا شعلهگرم جلوه شود دود جسته است
در خلوتیکه حسن تو دارد غرور ناز
حیرت زچشمآینه بیرون نشسته است
نومیدیام ز درد سر آرزو رهاند
آسودهام که رشتهٔ سازم گسسته است
تا چند با درشتی عالم نساختن
این باغ را اگر ثمری هست خسته است
آزاد نیستی همهگر بینشان شوی
عنقا هم اززبان خلایق نرسته است
ما لاف طاقت از مدد عجز میزنیم
پرواز ما چو رنگ به بال شکسته است
آزاد ظالم از اثر دستگاه اوست
بیدل به خون نشستن خنجرزدسته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از عشق و جدایی پرداخته است. شاعر به احساسات پریشان خود اشاره میکند که در نبود معشوقش، تمام رنگ و زیبایی زندگیاش از بین رفته است. او از زاهدان که در جمع مستان حضور دارند، میخواهد که از این مجلس دوری کنند، زیرا تا بینهایت توبهاش به خاطر زیبایی معشوق شکسته میشود. شاعر همچنین بیان میکند که در بزم عشق، جایی برای هوس نیست و همه چیز تحت تاثیر ناز معشوق است.
او از ناامیدیهایش سخن میگوید و آرزو دارد از دردهایش خلاص شود. در نهایت، شاعر به عدم آزادی و قدرت خود اعتراف میکند و به اثرات ظلم و ستم اشاره میکند. به طور کلی، این شعر دردی عمیق و تمنای رهایی از غم عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: صبحی که بر ما میتابد، رنگی ندارد و گویی سایهای از غم بر دل نشسته است که به دل تپش میدهد.
هوش مصنوعی: بدون نور وجود تو، خوشبختی ما همچون سایهای در آینهای کثیف و تیره به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: باید از حضور در محافل نوشیدنیها دوری کنی، زیرا یک خُمار خفی در ابروی معشوق میتواند تمام نذر و عهدهای تو را به هم بریزد.
هوش مصنوعی: در محفل عشق، جایی برای هوس وجود ندارد، زیرا عشق به قدری درخشان و سوزان است که چیزی جز خود را نشان نمیدهد و هر گونه نشانه دیگری در آن محو میشود.
هوش مصنوعی: در تنهاییای که زیبایی تو دارد، شکوه و ناز تو باعث شده که حیرت از چشمان آینه دور شود و خود را نشان ندهد.
هوش مصنوعی: درد و رنج ناشی از آرزوهای ناامیدکننده مرا رها کرده و اکنون آرامش دارم چون دیگر علاقهای به آنها ندارم.
هوش مصنوعی: چقدر باید با سختگیری با این دنیا برخورد کرد؟ اگر در این باغ، ثمر و نتیجهای هست، به خاطر این سختگیریها خسته و دلزده شده است.
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی خود را آزاد تصور کنی، زیرا در دنیای پر از نشانهها و نمادها زندگی میکنی. حتی اگر پرندهای افسانهای مانند عنقا به وجود بیاید، باز هم از زبان مردم به آن اشارهای نمیشود.
هوش مصنوعی: ما از روی ناتوانی و ضعف خود ادعا میکنیم که توان پرواز داریم، در حالی که اوج گرفتن ما مانند پرندهای است که بالهایش شکسته باشد.
هوش مصنوعی: آزاد شدن ظالم به خاطر قدرت و تسلطی است که بر دیگران دارد و نشان میدهد که کسی که بلا و ظلم میآورد، به راحتی میتواند از عواقب اعمالش فرار کند. در عین حال، اشارهای به درد و رنج کسانی دارد که تحت ظلم و ستم قرار میگیرند و نشان از ناامیدی و اضطراب آنهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جهانگیری که وقت رفتن و باز آمدن
موکب نصرت عنایت در عنان پیوسته است
کرده سهم عدل تو صد پی کمان را گوشه گیر
ساخته شمشیر را کلک تو دایم دسته است
دین پناها مدتی شد کز سواد حضرتت
[...]
آفتاب حسن او از مه نقابی بسته است
نور چشم او از آن بر چشم ما بنشسته است
جان ما با عشق از روز ازل پیوسته است
تا ابد جان همچنان با حضرتت پیوسته است
دیگران پابستهٔ دنیی و عقبی مانده اند
[...]
زلف گرد عارض او رشته گلدسته است
کز لب و رخ غنچه و گل را به هم پیوسته است
خوی عالمسوز او بی زینهار افتاده است
ورنه از آتش سپند ما مکرر جسته است
سبزه خوابیده باشد با قد رعنای او
[...]
چون دو ابروی سیاهت که به هم پیوسته است
بیتو شبهای درازم همه بر هم بسته است
میدود دل پی طفلی، که ز شوخی سخنش
تا رسیده است بخاطر، ز زبانم جسته است
اشک شمعم، که برآن شعله خو تابم نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.