عرق دارد عنان احتیاج بینقاب من
ره صد دیر آتشخانه واکردهست آب من
به هر مویم گداز دل رگ ابری دگر دارد
چو مژگان سیلها خفتهست در موج سراب من
ز علم حسرت دیدار بختی در نظر دارم
که گردد خامشی صور قیامت در جواب من
چو آن گوهر که بعد از گم شدن جویند در خاکش
پریشان گشت اجزای جهان در انتخاب من
به خود تا میگشایم چشم از شرم آب میگردم
تنکروییست پر بیگانهٔ وضع حباب من
درین گلشن که شبنمکاری خجلت جنون دارد
گلم اما خیال رنگ میگیرد گلاب من
ز آتشخانهٔ امکان میسر نیست وارستن
به رنگ شعله حیرانم چه میخواهد شتاب من
نمو در مزرعم پای به دامن خفتهای دارد
ترشح ریزهٔ میناست در طبع سحاب من
ندانم در کمین انتظار کیستم یارب
ز بالین میدمد امشب پر پروانه خواب من
به بزم وصل نام هستی عاشق نمیگنجد
ز فکر سایه بگذر آفتاب است آفتاب من
به رنگ جوهر آیینه داغ حیرتم بیدل
نمیدانم چسان آسوده چندین پیچ و تاب من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق و درونی خود سخن میگوید. او از عرق وجود خود و نیازهای بیپنهانش صحبت میکند و میگوید که در راه رسیدن به عشق و حقیقت، تلاشش بینتیجه مانده است. شاعر به تصویرسازی از دلشکستگی و آرزوهایش میپردازد و به حسرتهایش در پی دیدار معشوق اشاره میکند. او در مورد گمشدگی عواطف و خواستههایش و همچنین انزوای خود تأمل میکند. در نهایت، فضای شعر به حس عشق و اشتیاق برای وصال و در عین حال ناکامی در دستیابی به آن رنگ میزند. شاعر از پیچیدگی احساساتش و غمهای موجود در دلش مینالد و به نوعی سردرگمی خود اذعان میکند.
هوش مصنوعی: من در جستجوی نیازهایم، با وجود نداشتن حجاب و پوششی، تمام مسیرها و مشکلات را پشت سر گذاشتهام و به حقیقتی رسیدهام که همچون آبی در آتشخانهام.
هوش مصنوعی: هر یک از موهایم به نوعی دلتنگی و درد را به تصویر میکشد، نوری که از گودالی عمیق سرازیر میشود و غم و اندوهی در آن نهفته است. اشکهای من مانند دریایی آرام در زیر سطح یک آب فریبنده پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: از شناخت و دانشی که دارم، آرزوی دیدار بختی را در ذهن دارم که در آن زمان، سکوت ناگفتنی قیامت به عنوان پاسخی برای من باشد.
هوش مصنوعی: مانند گوهری که پس از گم شدن، در زمین به دنبالش میگردند، اجزای جهانی که در اطراف من پراکنده شدهاند، به هم ریخته و متزلزل گشتهاند.
هوش مصنوعی: هر بار که به خودم نگاه میکنم، از شرم سرم را پایین میاندازم. وجودم شبیه حبابی است که پر از غریبهها و احساسات ناخواسته است.
هوش مصنوعی: در این باغی که شبنم به آن زیبایی و شگفتی خاصی میبخشد، من گل دارم اما فکر و خیال من رنگ و بویی شبیه گل سرخ میگیرد.
هوش مصنوعی: از خانهٔ امکان نمیتوان رهایی یافت. در رنگ شعلهٔ آتش سرگردانم و نمیدانم که شتاب من به چه چیزی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: رشد در زمین من بر اثر بارشهای باران لطیف و زیبایی است که در وجود من جاری است.
هوش مصنوعی: نمیدانم در چه موقعیتی منتظر چیزی هستم. خدایا، دیشب خوابم پر از پروانههایی بود که دور میچرخیدند.
هوش مصنوعی: در محفل وصال، عشق چنان گسترده است که نمیتوان به راحتی آن را درک کرد. باید از افکار و خیالات رهایی یافت تا به روشنایی و حقیقتی که در این وصال نهفته است، دست پیدا کرد. عشق من همچون آفتاب است که همه چیز را روشن میکند.
هوش مصنوعی: به رنگ جوهر آیینه، به حالت شگفتزده و بیخبر از وضعیت خودم اشاره دارد. نمیدانم چطور توانستهام در میان این همه فراز و نشیب، آرامش پیدا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درآید هر کجا در جلوه ناز آفتاب من
مرا رسوا کند تغییر حال و اضطراب من
من رسوا ازان در خون فتادم بر سر راهش
که برگردد، چو بیند بوالهوس حال خراب من
نبینم پیش کس با این هجوم شوق، سوی او
[...]
نیابد ره به بزمش گر دل پر اضطراب من
نخواهد ماند در بیرون در بوی کباب من
گرفتم بیم رسوایی است دامنگیر در روزت
چرا در پرده شبها نمی آیی به خواب من؟
شکست رنگ من بر شیشه دل سنگ می بارد
[...]
محیط جلوهٔ او موج خیز است از سراب من
ز شبنم آب در آیینه دارد آفتاب من
به تحقیق چه پردازم که از نیرنگ دانشها
دلیل وحدت خویش است هر جا در نقاب من
قناعت ساغر حیرت غم و شادی نمیداند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.