به سعی بینشانی آنسوی امکان رهی واکن
پر افشانست همت آشیان در چشم عنقاکن
ازین صحرای وحشت هر چه برداری قدم باشد
سری از خواب اگر برداشتی اندیشهٔ پا کن
به یک مژگان زدن از خود چو حیرت میتوان رفتن
اگرگامی نداری جنبش نظاره پیدا کن
ز رفع گرد هستی میتوان صد صبح بالیدن
نسیم امتحان شوگوشهای زبن پرده بالاکن
گداز قطره بحری را ز خود لبریز میبیند
جو دل صهبا شو و از ذره تا خورشید میناکن
درین مزرع چه لازم آب دادن تخم بیکاری
ز حاصلگر به استغنا زدی آفت تقاضاکن
عمارتهای آب و خاک نتوان بر فلک بردن
اگر خواهی بنای رنگ ریزی ناله بر پاکن
گرفتم گلشنی ای بیخبر رنگ قبولت کو
همه یک قطرهٔ خون باش اما در دلی جاکن
خیال ما شراب بیخمار نیستی دارد
اگر از بزم همت ساغری داری پر از ماکن
غرور سرکشی در آفتابت چند بنشاند
فروتن باش یعنی سایهٔ دیواری انشا کن
اگر چشمت ز اسرار محبت سرمهٔ دارد
بببن موی سر مجنون و سیر زلف لیلاکن
کمینگاه تعلق هاست خواب غفلت بیدل
به یک واکردن مژگان جهانی را ز سر واکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی از قبیل تلاش و جستجو، خودشناسی، و نزدیکی به حقیقت میپردازد. شاعر از افراد دعوت میکند تا از خواب غفلت بیدار شوند و با اندیشه و همت، به سوی هدفهای خود حرکت کنند. او به اهمیت توجه به جزئیات و درک عمیقتری از زوایای مختلف زندگی اشاره دارد. همچنین، به رابطه عشق و محبت پرداخته و به این نکته اشاره میکند که تواضع و فروتنی میتواند انسان را به مقام و جایگاه بالاتری برساند. در نهایت، شاعر به جستجوی حقیقت و سیر در عالم معنا تاکید دارد و بر لزوم بیداری و هوشیاری در مواجهه با زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: با تلاش بیوقفه و پیوسته و با وجود نداشتن نشانی مشخص، به سوی هدفی که شاید غیرممکن به نظر برسد قدم بردار. این تلاش و همت تو به قدری درخشان است که میتواند مانند یک آشیانه، در چشم پرندهای نادر و زیبا، جلوهگری کند.
هوش مصنوعی: هر چه از این دنیای وحشت تجزیه و تحلیل کنی، قدمی است. اگر از خواب خود بیرون آمدهای، باید به فکر فعالیت و تلاش باشی.
هوش مصنوعی: با یک نگاه به مژگان، میتوان از خود حیرت زده شد. اگر قدمی برای رفتن نداری، فقط تماشا کن و حرکت را درون خود احساس کن.
هوش مصنوعی: از برطرف کردن غبار وجود میتوان صبحگاهی تازه را تجربه کرد. نسیم میوزد و گوشهای از پرده را کنار میزند.
هوش مصنوعی: آدمی میتواند در دنیای خود، احساساتی عمیق و غنی را تجربه کند؛ همانطور که قطرهای از دریا پر از حسّ و معناست. از ریزترین چیزها تا بزرگترین آنها، همه میتوانند زیبایی و رنگینکمانی از تجربیات را به زندگیمان اضافه کنند.
هوش مصنوعی: در این زمین، چه نیازی به آب دادن وجود دارد، وقتی که دانهی بیکاری از حاصلگر در اثر بینیازی آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: ساختمانهای ساخته شده از آب و خاک، نمیتوانند به آسمان صعود کنند. اگر میخواهی بنای خود را محکم کنی، باید از ناله و زاری دست برداری.
هوش مصنوعی: من از عشق تو غافلم و نمیدانم که رنگ محبتت چیست. حتی اگر همه ما یک قطره خون باشیم، باید در دلهایمان جا پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: او در این بیت به این موضوع اشاره میکند که اندیشه و آرزوی او مانند شرابی است که اثر مستی را ندارد و به همین دلیل از خود بیخود نمیشود. او همچنین بیان میکند که اگر از فضایی که در آن تلاش و همت دارد، جامی پر از احساسات و عشق به دست آورد، میتواند به لذت بیشتری دست یابد.
هوش مصنوعی: غرور و خودپسندی باعث میشود که انسان از حقیقت دور شود و در نهایت تنها میماند. بهتر است که humild باشید و مانند سایهای آرام بر دیواری برسید که نشاندهندهٔ فروتنی و احترام به دیگران است.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت به رازهای عشق آشناست، به موی سر مجنون و چرخش گیسوی لیلا نگاه کن.
هوش مصنوعی: محل نشستن وابستگیها، جایی است که خواب غفلت در آن بیخبرانه بر مردم سایه انداخته است. با یک چشم بر هم زدن و باز کردن مژهها، میتوان جهانی را از نو شروع کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو مردان بشکن این زندان یکی آهنگ صحرا کن
به صحرا در نگر آن گه به کام دل تماشا کن
ازین زندان اگر خواهی که چون یوسف برون آیی
به دانش جان بپرور نیک و در سر علم رویا کن
مشو گمراه و بیچاره چنین اندر ره سودا
[...]
ببینی بینقاب آن گه جمال چهره قرآن
چو قرآن روی بنماید زبان ذکر گویا کن
بیا ای سرو جان من کنار چشم ما جا کن
وگر در چشمه ننشینی درون جان تو مأوا کن
ز حد بردی جفا بر من نمی پرسی شبی حالم
که گفتت این چنین جانا جفا چندین تو بر ما کن
تو تا کی بسته ای بر ما در شادی بگو جانا
[...]
بهارست ای سرشک دیدهٔ من رو به صحرا کن
برای لالهرویان برگ سبزی چند پیدا کن
قبای نیلگون پوشیده چون سوی چمن آیی
نشین و سوسن آزاد را بند قبا واکن
ز هر جانب بود در جلوهای شاخ گل نرگس
[...]
اگر مرد رهی نعلین خار سعی در پا کن
قدم از سر کن و سودای منزل را ز سر واکن
ز مجنون کم نئی، روز سیاه در هم خود را
بوادی شکیبائی خیال زلف لیلا کن
نه مرد صدمه عشقی ز سر حد هوس بگذر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.