|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جستجوی معنای عمیق و حقیقت زندگی است. شاعر به این نکته اشاره میکند که هیچ ارتباط مستقیمی با دنیا و اعتقادات نشانی وجود ندارد و انسانها در جستجوی حقیقت و زیباییهای حقیقی هستند. همچنین به ماهیت پرستش و حیرت در برابر زیباییها و معنای وجودی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به نوعی ناپایداری و محدودیتهای فهم انسانی میپردازد و میگوید که درک عمیق از زندگی و معنای آن ممکن نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا نه راهی برای عبادت و دعا وجود دارد و نه نشانهای از خودپرستی در این دیرستان.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و شگفتی بهار میپردازد. در اینجا اشاره میشود که بهار با دستانی خالی از گلها میآید و حیرتانگیز به نظر میرسد. چشمها در برابر این سحر و جادو مانده و متحیر باقی میمانند. بهار، با وجود اینکه گل به همراه ندارد، اما جلوهای خاص و جالب دارد که توجه را جلب میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که راز و رمزی که در خورشید تو نهفته است، هرگز فاش نشد و همچنان پنهان باقی ماند. در حقیقت، همانطور که صبح ازلی وجود داشت، آن راز هم برای همیشه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: دیگران هر چه فکر و درک کنند، اهمیتی ندارد؛ چون در این روش و طرز تفکر، وجود و حقیقتی را نمیتوان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: خیالات تو به اوج و بلندی میرسند، اما در عین حال همواره در کنار خودت، در جیب پستیها هم حضور دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همه سالِه، به جَشنَ انْدر نِشَستی،
چُو یک ساعتْ دِلَش بر غَم نَخَستی.
خائی گنده ترسا پرستی
در اسلام را بر خود ببستی
چه دست آویز داری اندر اسلام
زناری در میان آویز دستی
بمستی بر سر حمدان نشستی
[...]
شها چون پیل و فرزین شه پرستم
نه چون اسبست کارم رخپرستی
رهی آمد چو رخ پیشت پیاده
چو فرزین میرود اکنون ز مستی
چو نوشینباده را در پرده بستی
خمار بادهٔ نوشین شکستی
توئی صاحب قران عین هستی
که بت با بتکده در هم شکستی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.