چون صبح دارم از چمنی رنگ جستهای
گرد شکستهای به هوا نقش بستهای
گل کردهای ز مصرع برجستهٔ نفس
یک سکته در دماغ تامل نشستهای
خون میخورم ز درد دل و دم نمیزنم
ترسم بنالد آبله در پا شکستهای
چون من ندارد آینه دار بساط رنگ
شیرازهٔ مژه به تحیر گسستهای
نیگرد محملیست درین دشت و نی جرس
میبالد از هوس دل بیداد خستهای
گردون چه جامها که به گردش نداشتهست
بر دستگاه شیشهٔ گردن شکستهای
آشفتگی به هیات ما میخورد قسم
کم بسته روزگار به این رنگ دستهای
صیاد پرفشانی اوقات فرصتم
نخجیرهاست هر نفس از خویش رستهای
بیدل نمیتوان همه دم زیر آسمان
سرکوفتن به هاون گم کرده دستهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساسات عمیق و پیچیده شاعر است. صبحگاهی زیبا را توصیف میکند که در آن رنگها و زیباییها به چشم میآیند، اما در پس این زیباییها، شاعر با درد و ناراحتیهای درونی خود مواجه است. او به تصویر کشیدن احساساتی چون اندوه و دل شکستگی میپردازد و از مشکلاتی که در زندگی با آنها دست و پنجه نرم میکند، سخن میگوید. به همین خاطر، طبیعت و احساسات انسانی به طور همزمان در شعر حضور دارند و عدم تعادل بین زیبایی و غم را به تصویر میکشند. شاعر در نهایت به نوعی ناامیدی و تلاش برای رهایی از زنجیرهای درونی خود اشاره میکند، در حالی که به جستجوی معنا در زندگی ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: صبح که میشود، رنگی از چمن پیدا میشود و همچون گردی که به هوا برخاسته باشد، آثار آن در فضا نمایان است.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی خود مثل یک گل درخشانی، مانند یک شعر زیبا در ذهن من نشستهای و به آرامی باعث میشوی که در لحظهای به فکر و تأمل فرو بروم.
هوش مصنوعی: از شدت درد و رنجی که دارم، بیصدا و خاموش میخورم و ابراز نمیکنم. میترسم که درد دیگران را هم به یاد بیاورد و از حالشان شکایت کنند، مثل فردی که پایش آسیب دیده و نمیخواهد از دردش بگوید.
هوش مصنوعی: چون کسی مثل من نیست که آینهای داشته باشد، بنابراین حال و هوای مژهها که رنگی دارد، به شدت آشفته و نامنظم است.
هوش مصنوعی: در این دشت، گرد و غباری بهوجود آمده و نیاجراکنندهاش به سوی آروزی دل خستهای میچرخد. گویی صدای جرس از شوق و آرزو برمیخیزد.
هوش مصنوعی: آسمان چه جامها و ظرفهایی که در حرکت خود نداشته است، در حالی که در برابر یک گردن شکسته از شیشه قرار دارد.
هوش مصنوعی: ما در شرایطی به سر میبریم که اوضاع و احوالمان به این وضعیت پیچیده و آشفته دچار شده است و به نوعی روزگار به ما خوش نیامده و به این رنگ و بوی نچسبیده است.
هوش مصنوعی: صیاد به خوبی اوقات فراغت خود را میگذراند و از هر لحظهای که میگذرد، شکوه و زیبایی شکارها را تجربه میکند. هر نفس و هر لحظهای که سپری میشود، او از محدودیتهای خود آزادتر میشود.
هوش مصنوعی: شخصی نمیتواند همیشه زیر آسمان به خاطر مشکلات و سختیها خود را ناراحت کند و در زندگی به سراغ اشتباهات برود. این به نوعی به ما میگوید که نباید مدام به فکر ناکامیها و شکستها باشیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای یار بیوفا که ز ما برشکستهای
پیوند مهر و عِقد محبت گسستهای
ضایع مکن حقوقِ مودّت به هیچ حال
گر خود همه دمیست که با ما نشستهای
ما از تو خستهایم و شکایت نمیکنیم
[...]
یارب! تو دوش با که به شادی نشستهای؟
کامروز بیغم از در ما باز جستهای
از روی عشوه بند قبا را گشاده باز
وز راه شیوه طرف کله بر شکستهای
سیم از میان ببرده و در کیسه ریخته
[...]
خواهد دگر به دامگهی بال بستهای
مرغ قفس شکستهای از دام جَستهای
صیاد کیست تا نگذارد ز هستیش
غیر از سر بریده و بال شکستهای
صیدی ستاده باز که بندد گلوی جان
[...]
ای آن که دل به ابروی پیوسته بستهای
غافل مشو که در ته طاق شکستهای
ای زلف یار این قدر از ما کناره چیست؟
ما دلشکستهایم و تو هم دلشکستهای
امروز از نگاه تو دل آب میشود
[...]
دارم دلی به مهر بتان عهد بستهای
چون رنگ عاشقان به نگاهی شکستهای
از خود طمع بریدهتر از رنگ رفتهای
دندان به خون فشردهتر از زخمِ بستهای
افتادهای ز گریه چو زخم فسردهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.