گنجور

 
بیدل دهلوی

تا در آیینهٔ دل راه نفس واباشد

کلفت هر دو جهان در گره ما باشد

صبح شبنم ثمر باغچهٔ نیرنگیم

خنده وگریهٔ ما از همه اعضا باشد

گامها بسکه تر از موج سراب است اینجا

نیست بی‌خشکی لب گر همه دریا باشد

جلوه مفت است تودرحق نگه ظلم مکن

وهم ‌گو در غم اندیشهٔ فردا باشد

زین گلستان مگذر بیخبر از کاوش رنگ

شاید این پرده نقاب چمن‌آرا باشد

پشت و رویی نتوان بست بر آیینهٔ دل

گل این باغ محال است که رعنا باشد

مژه‌ای ‌گرم توان ‌کرد در این عبرتگاه

بالش خواب کسی‌گر پر عنقا باشد

سعی واماندگی‌ام ‌کرد به منزل همدوش

گره رشته ره آبلهٔ پا باشد

به‌ گشاد مژه آغوش یقین انشا کن

جلوه تا چند به چشم‌تومعما باشد

عشرتی از دل افسرده ما رنگ نبست

خون این شیشه مگر در رگ خارا باشد

بی ‌زبانی‌ست ندامت‌کش آهنگ ستم

کف افسوس خموشی لب ‌گویا باشد

دل نداریم و همان بارکش صد المیم

زنگ سهل است اگر آینه از ما باشد

بیدل آیینه‌ ی مشرب نکشد کلفت زنگ

سینه صافی‌ست در آن بزم که مینا باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مجد همگر

وقت آنست که بر دشت تماشا باشد

باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد

هر که او جانور است آرزوی یار کند

هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد

ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد

[...]

کمال خجندی

همه کس را نظری از تو تمنا باشد

این نوع همه از دیده بینا باشد

دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا

چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد

تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش

[...]

حافظ

هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد

پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد

من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم

داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد

تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر

[...]

قاسم انوار

تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟

تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟

دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟

مدد جان و دل از عز تعالا باشد

آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
صوفی محمد هروی

هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد

پای او را همه بر دیده من جا باشد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه