تا حسرت سر منزل او برد ز جایم
منزل همه چون آبله فرسود به پایم
مهمان بساط طربم لیک چه حاصل
چون شمع همان پهلوی خویشست غذایم
در پردهٔ هستی نفسی بیش نداریم
تا چند ببالد قفس اندود نوایم
پیداست ز پرواز غباری چه گشاید
ای کاش خم سجده خورد دست دعایم
جیب نفسی میدرم و میروم از خویش
کس نیست بفهمد که چه رنگیست قبایم
کونین غباریست کز آیینهٔ من ریخت
کو عالم دیگر اگر از خویش برآیم
از صنعت مشاطگی یأس مپرسید
کز خون مراد دو جهان بست حنایم
گیرایی من حیرت و رفتار تپیدن
از جهد مپرس آینه دست مژه پایم
قانون ندامتکدهٔ محفل عجزیم
آهستهتر از سودن دست است صدایم
تحقیق ز موهومی سازم چه نماید
تمثالم و وانیست به هیچ آینه جایم
حسرت چه فسون خواند که از روز وداعت
بر هر چه نظر میفکنم رو به قفایم
بیدل به مقامی که تویی شمع بساطش
یک ذره نیام گر همه خورشید نمایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و حسرت خود به زندگی و عدم توانایی در دستیابی به آرامش و خوشی میگوید. او به وجود خود، مانند شمعی که برای دیگران نور میدهد، اشاره میکند و حس میکند که تنهاست و غذایی که میخورد، فقط به اوست. شاعر به قفس وجودش اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز غیر از ناله و آه در او نیست. او از غبار و بیمکانی سخن میگوید و حسرت بر گذشتهاش را بروز میدهد. در نهایت، احساس ناتوانی و اندوه او را به جایی میبرد که خود را همچون ذرهای کوچک در برابر خورشید میبیند، که تنها میتواند نمایشی از نور و انرژی سایرین باشد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که آرزوی رسیدن به او در دل دارم، تمام مکانها برایم همچون زخمهای آبدار و ناراحتکننده شدهاند که زندگی را به زحمت میاندازند.
هوش مصنوعی: من مهمان خوشحالی هستم، اما چه فایده که مانند شمع فقط در کنار خودم میسوزم و هیچ چیز دیگری ندارم.
هوش مصنوعی: در دنیای موجود، ما تنها یک نفس بیشتر نداریم و نمیدانیم که تا چه زمانی میتوانیم در این قفس زندگی کنیم.
هوش مصنوعی: به راحتی میتوان فهمید که از پرواز، نشانههایی برجای میماند. کاش سر خم کردن در سجده، باعث شود که دست دعا و نیایش من باز شود.
هوش مصنوعی: من از خودم فاصله میگیرم و از دنیا میروم، هیچکس نیست که متوجه شود حال و هوای روحی من چگونه است.
هوش مصنوعی: جهان به مانند غباری است که از آینهٔ من سقوط کرده، آیا دیگر جهانی وجود دارد اگر من از خودم فاصله بگیرم؟
هوش مصنوعی: از هنر پیرایشگری یأس نپرسید، زیرا او از خون آرزوهایم در دو جهان، رنگ حنا را ساخته است.
هوش مصنوعی: جذبه و کشش من باعث شگفتی و تعجب دیگران است و نباید از من بپرسی که چرا اینگونه رفتار میکنم؛ چون واقعا خودم هم متوجه نیستم. عشق و احساس من به قدری عمیق است که مثل آینهای، تمام ویژگیهایم را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که ما در محیطی پر از ناامیدی و عجز قرار داریم و صدای ما کمکم به آرامی و بیصدا به ضرر خودمان تبدیل میشود. انگار که تلاش برای رهایی از این وضعیت، با ناتوانی و سکوت همراه است.
هوش مصنوعی: من به بررسی واقعیت میپردازم و میخواهم بدانم که تصاویر ذهنیام چه اثری دارند و نمیتوانم به هیچ آینهای پناه ببرم.
هوش مصنوعی: حسرت و اندوهی که بر دل دارم، همچون جادوگری من را از روز جداییام به عقب میکشاند و نمیتوانم به جلو نگاه کنم.
هوش مصنوعی: من در مقامی که تو هستی، مانند شمعی در جمع بزرگی به شمار نمیآیم، حتی اگر تمام خورشیدها را هم به تصویر بکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من نیز مکافات شما باز نمایم
اندام شما یک به یک از هم بگشایم
از باغ به زندان برم و دیر بیایم
چون آمدمی نزد شما دیر نپایم
آوردهام از بحر برون در گهر بار
تا بر سر بازار دکانى بگشایم
فدم شده خم بر سر بازار تکبر
تا گوى ز میدان سعادت بربایم
ترسم که شود مشتریم کم نشناسد
[...]
من کیستم آن بادیهپیمای فنایم
کاواره کند قافله را بانگ درایم
چون باغ غم افسرده شود دیده ابرم
چون داغ جگر غنچه شود باد صبایم
در پیکر ماتم نفس بازپسینم
[...]
از بخت سیه پست نگردید نوایم
از سرمه شب بیش شد آواز درایم
خون از جگر آهن و فولاد گشاید
چون ریزه الماس، خراشیده صدایم
هر سبزه خوابیده که در باغ جهان بود
[...]
مگذار ز دستم که گل باغ وفایم
بر دست تو شایسته تر از رنگ حنایم
از بس به ره عشق درو خار خلیده ست
همچون دم ماهی شده هر پنجه ی پایم
از فیض سبکروحی خود اوج گرفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.