کباب عافیتم بیدماغ افسر جاهم
چو شمع خواب فراغت بس است ترک کلاهم
غبار وادی الفت سوار ناز که دارد
مقیم سایهٔ بال هماست بخت سیاهم
دبیر حشر ز اعمال من شمار چه گیرد
که شسته است خط از نامه انفعال گناهم
درین چمن که دم از رنگ و بو زدن دم تیغست
ز سنگ تفرقه چون غنچه خامشی است پناهم
تحیرم جرس شوق کاروان که دارد
که شور رفتن دل میچکد ز تار نگاهم
ز خود برآی و تماشای عرض شوکت من کن
که برتر از خم گردون شکستهاند کلاهم
غرور حسن تو زیر قدم نکرد نگاهی
به ودایی که دل برق سوخت عجز گیاهم
قدم به دامن تسلیم نشکنم به چه جرأت
دل شکسته شکستهست شیشه بر سر راهم
چه آفتاب قیامت چه تاب آتش دوزخ
تری نبرد ز نقشی که کرد نامه سیاهم
چسان ز دام تحیر برون روم من بیدل
که همچو آینه از چشم خوبش در بن چاهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به احساسات و افکار عمیق خود درباره عشق، ناامیدی و جستجوی هویت اشاره دارد. او احساس میکند که در زیر سایه بخت بد خود گرفتار شده و ناامیدیها و گناهانش بر او فشار میآورد. زیبایی محبوبش او را به شک و حیرت انداخته و او را مجبور کرده که در خود فرو برود. همچنین، او به تضاد میان عشق و تسلیم اشاره میکند و از شکنندگی قلبش و خطرات عشق سخن میگوید. به طور کلی، شعر از تناقضات روحی و درونی و همچنین تلاشی برای خروج از وضعیت دشوار احساسی حکایت دارد.
هوش مصنوعی: کباب خوشمزهای که باعث میشود حال من خوب شود، تا زمانی که به آن فکر میکنم، مانند شمعی در خواب خوش میماند. فراغت و آرامش برای من کافی است، حتی اگر کلاهم را ترک کنم.
هوش مصنوعی: در اینجا، گوینده به شخصی اشاره میکند که با زیبایی و ناز خود، در دل مشکلات و غبارهای زندگی میدرخشد. او از عدم شانس و بداقبالی خود سخن میگوید که در زیر سایه یک موجود بزرگ و قدرتمند قرار دارد. این نشاندهنده احساس ناامیدی و در عین حال قدردانی از زیبایی عشق و دوستی است، حتی در شرایط سخت.
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این صورت است که: معلم و ناظر روز قیامت از اعمال من چه چیزی میتواند به حساب آورد، چون گناهانم را پاک کردهام و خطایم را از دفتر زندگیام پاک کردهام.
هوش مصنوعی: در این باغ که از زیبایی و عطر پر است، دم تیغ به معنای خطرات و دشواریهاست. در میان این پراکندگیها و تنشها، من مانند غنچهای خاموش به آرامش و پناه احتیاج دارم.
هوش مصنوعی: من حیرتزدهام از صدای جرس شوق کاروانی که در راه است، چون حس میکنم دلتنگی و شوق رفتن از چشمانم میچکد.
هوش مصنوعی: از خودت خارج شو و به تماشای عظمت و شکوه من بپرداز، زیرا که تاج من از خمیده بودن آسمان هم بالاتر است.
هوش مصنوعی: غرور زیبایی تو از زیر پا نرفت، نگاهی به محبت که دل را آتش زده و گیاهان را ناتوان کرده است.
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نمیدهم که تسلیم شوم، چرا که دل شکسته را نمیتوان به آسانی ترمیم کرد، شبیه به شیشهای که بر روی راهم افتاده است.
هوش مصنوعی: هرچند که روز قیامت یا آتش دوزخ بر من بیفتد، اما نمیتوانند تأثیری بر سرنوشت من بگذارند، چون اثرات کارهای زشتی که کردهام، همیشه در دل من باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از کلافگی و سردرگمی رهایی یابم، من بیدلم که همچون آینه از نگاه زیبایش در عمق چاهی فرورفتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گناه عشق بتان گر چه ساخت نامه سیاهم
بس است خط عذار تو عذرخواه گناهم
نه قطره هاست ز اشکم به روز زرد فتاده
ز دست آبله ها چهره از زباله آهم
هزار تن بودم کاشکی که بهر قدومت
[...]
دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم
هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم
کرشمهای که نکاهد ز حسن اگر بنوازی
به لطف گاه به گاه و نگاه ماه به ماهم
میان ما و تو سد گونه خشم شد همه بیجا
[...]
در انتظار تو شد عمرها که چشم به راهم
مپیچ سر ز نیازم، متاب رخ ز گناهم
چه لذت است ببین انتظار آمدنت را
که در برابر چشم منی و چشم به راهم
مرا همای خرد گو به فرق سایه میفکن
[...]
به هر طرف که هوای سفر شکست کلاهم
همان شکست شد آخر چو موج توشهٔ راهم
خیال موی میانکه شدگره به دل من
که عرض معنی باریک می دهد رگ آهم
بهگلشنیکه ادب داشت آبیاری حیرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.