طبع خاموشان به نور شرم روشن میشود
درچراغ حسن گوهر آب روغن میشود
پای آزادان به زنجیر علایق بند نیست
نام را قش نگینها چین دامن میشود
گر چنین دارد نگاه بیتمیزان انفعال
رفته رفته حسن هم آیینه دشمن میشود
قهر یک رنگان دلیل انقلاب عالم است
از فساد خون خلل در کشور تن میشود
شرم این دریا زبان موج ما کوتاه کرد
بال پرواز از تری وقف تپیدن میشود
جامهٔ فتحی چوگرد عجز نتوان یافتن
پیکر موج از شکست خویش جوشن میشود
با همه آسودگی دلها امل آوارهاند
شوخی موج اینگهرها را فلاخن میشود
در بساط جلوه ناموس تپشهای دلم
حیرت آیینه بار خاطر من میشود
گوهر ازگرد یتیمی در حصار آبروست
فقر در غربت چراغ زیر دامن میشود
گر چنین پیچد به گردون دود دلهای کباب
خانهٔ خورشید هم محتاج روزن میشود
جلوهٔ هستی ز بس کمفرصتی افسانه است
چشم تا بندند دیدنها شنیدن میشود
بیدل از تحصیل دنیا نیست حاصل جز غرور
دانه را نشو و نما رگهای گردن میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی مفاهیم عمیق انسانی و اجتماعی میپردازد. شاعر از خاموشی و شرم بهعنوان نیرویی برای بیداری و روشن شدن دلها صحبت میکند و اشاره میکند که آزادی واقعی تنها در گسستن از زنجیرهای دنیا امکانپذیر است. او همچنین به تضاد زیبایی و انفعال اشاره میکند، و میگوید که قهر و نارضایتی در جهان نشانهای از تحولات عمیق است.
در ادامه، شاعر به موهبتهایی که در دل انسان وجود دارد، پرداخته و یادآور میشود که شرایط سخت و نامساعد، بر روح آدمی تأثیر میگذارد و حتی به فراموشی نعمتها منجر میشود. او به این نکته اشاره میکند که در دنیای پرغیرتی، انسانها نیاز دارند که از فقر و یتیمی خود فرار کنند و خواستههای درونی را دنبال نمایند.
در نهایت، شاعر از این میگوید که زندگی پر از چالشها و افسانههاست و این چالشها به انسانها میآموزند که چگونه باید در برابر مشکلات ایستادگی کنند و از غرور دنیوی بپرهیزند. متن بهطور کلی بازتابی از پیچیدگیهای زندگی و جستجوی معانی عمیقتر آن است.
هوش مصنوعی: افراد خاموش و بیصدا، با احساس شرم و خجالت، به روشنی میرسند. مانند اینکه وقتی نور خوبی بر روی گوهرها میافتد، آنها جلوهای زیباتر و درخشانتر پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: آزادان به چیزی وابسته نیستند و نمیتوان آنها را با علایق محدود کرد. نام و مقام آنها مانند جواهرات گرانبهاست که به دامن ارزش و عظمت آنها افزوده میشود.
هوش مصنوعی: اگر نگاه بیتوجهان و بیدقتی ادامه یابد، به تدریج زیبایی و خوبی نیز مانند دشمنی خواهد شد.
هوش مصنوعی: عصبانیت و کینهی افراد یکسان، باعث به هم ریختن و تغییرات در زندگی میشود، زیرا تداخل و آسیب در وجود انسان، مانند آلودگی خون در بدن است که به سلامت کلی آسیب میزند.
هوش مصنوعی: شرم این دریا باعث شد که نتوانیم حرف بزنیم و از شدت رطوبت، پرواز ما متوقف شود و قلبمان آرام بگیرد.
هوش مصنوعی: در هنگام پیروزی، چون به عجز و ناتوانی دچار شویم، نمیتوانیم زیبایی و قدرت ناشی از شکست خود را درک کنیم.
هوش مصنوعی: دلها با وجود آرامش ظاهری، همچنان نگران و بیقرار هستند. این آرامش دریاها نیز مانند بازیهای کودکانهای به نظر میرسد که زیر سطح، خطراتی نهفته است.
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و جذبه عشق جلوهگری میکند، تپشهای قلبم را به وجد میآورد و به صورت یک آینه، احساسات و نگرانیهای دل مرا منعکس میکند.
هوش مصنوعی: ارزش و زیبایی یک انسان ممکن است تحت تأثیر شرایط سخت و ناملایمات قرار گیرد؛ در واقع، در شرایطی که فرد با فقر و دوری از خانه مواجه است، میتواند خواست و آرزوهایش همچون روشناییای در زیر دامنش باقی بماند، بدون اینکه به وضوح دیده شود.
هوش مصنوعی: اگر دود دلهای سوخته در کبابخانه به آسمان بلندی بچرخد، حتی خورشید هم به روزنی برای بیرون آمدن از این وضعیت نیاز پیدا میکند.
هوش مصنوعی: وجود و زیبایی دنیا به خاطر کمبود فرصتها شبیه یک افسانه به نظر میرسد. هنگامی که چشمها بسته شوند، دیگر نمیتوان دید، اما با بسته شدن آنها، شنیدن ممکن میشود.
هوش مصنوعی: تحصیل دنیا چیزی جز فریب و خودبزرگبینی به همراه ندارد و فقط به رشد ظاهری میانجامد، در حالی که انسان باید به عمق خود و معانی حقیقی زندگی توجه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روح چون تنپرور افتد عاقبت تن میشود
آب در آهن چو لنگر کرد آهن میشود
عشق چون خورشید بر ذرات باشد مهربان
عید پروانه است هر شمعی که روشن میشود
میوهٔ شیرین اگر پیدا شود در سرو و بید
[...]
هرکه دلتنگ است کی در عشق چون من میشود
کز دلم تا بگذرد پیکان چو سوزن میشود
بسته راه روشنی بر کلبهٔ تاریک ما
گر سراسر چون کبوترخانه، روزن میشود
در شکستم مصلحتها هست، ورنه در جهان
[...]
ای که پرچین جبههات، از حرف مردن میشود
خانه از مرگ تو فردا، پر ز شیون میشود
ای که با نام کفن، خود را نسازی آشنا
این قبا آخر تو را پیراهن تن میشود
طالع فیروز خواهی، مهربانی کن بخلق
[...]
سینه ام چون لاله داغ از سیر گلشن می شود
گل اگر بر سر زنم گلمیخ آهن می شود
سنبل از نظاره من دود گلخن می شود
تیره بختم کانچنان از طالع من می شود
حسن صوتی آتش افروز دل من می شود
این چراغ از شعلهٔ آواز روشن می شود
می توان در رفتن از خود بیشتر برداشت فیض
مرغ را زان دست در پرواز دامن می شود
با حریف تندخو دایم خموشی پیشه ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.