حیف سازت که منش پردهٔ آهنگ شدم
چقدر ناز تو خون گشت که من رنگ شدم
بی تو از هستی منگر همه تمثال دمید
بر رخ آینه عرض عرق ننگ شدم
سرکشیهای شبابم خم پیری آورد
نوحه مفت استکه بیسوختنم چنگ شدم
وحشتم نسخهٔ اجزای جهان برهم زد
ساز خون گشت ز دردی که من آهنگ شدم
دور جام طلبم جرعهٔ پرواز چشید
گردشی داشتم آیینه اگر رنگ شدم
چون شرر خفتم از قدر ادب نشناسی است
پا ز دامن به در آوردم و بی سنگ شدم
چه یقینها که به افسون توهّم نگداخت
سوخت صد میکده تا قابل این ننگ شدم
جلوهها حیرت من در قفس آینه داشت
مژه بر هم زدم و بر دو جهان رنگ شدم
موجها مفت شما قطره ی این بحر که من
چونگهرتا نفسی راستکنم سنگ شدم
طایر از بی پر وبالی همه جا در قفس است
من هم از قحط جنون صاحب فرهنگ شدم
غنچهگردیدن من حسرت آغوش گلیست
یاد دامان توکردم همه تن چنگ شدم
بحرتسخیری آغوش حبابم بیدل
مزد آن است که برخود نفسی تنگ شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود و تأثیر عشق و جدایی بر زندگیش سخن میگوید. او به زیبایی و ناز معشوقهاش اشاره میکند و به این نکته میپردازد که چگونه عشق او باعث تغییرات درونی و بیرونیاش شده است. او از حسرت، درد و شکنندگی وجودش مینالد و به وضعیت خود در مقایسه با دیگران میپردازد. در نهایت، شاعر احساس میکند که در قفس عشق و جنون محبوس شده است و به یاد آغوش معشوقهاش حسرت میخورد. این شعر پر از تصاویری شاعرانه و عاطفی است که ابرازگر پیچیدگیهای عشق و زندگی انسانی است.
هوش مصنوعی: حیف است که تو تنها یک ساز هستی و من بهدلیل آهنگ تو بهاین حال درآمدهام. چقدر زیبایی تو من را تحت تأثیر قرار داد و باعث شد تغییر رنگ دهم.
هوش مصنوعی: بی تو، من به هیچ چیز تبدیل میشوم و حتی اگر همه زیباییها هم بر چهره آینه بتابد، تنها عرق ننگ و شرمندگی من را میسازد.
هوش مصنوعی: سرکشیها و نافرمانیهای جوانیام باعث شد تا پیری به سراغم بیاید. ناله و زاری برایم بیفایده است، چون بدون همدلی و همدردی، احساس درونیام را نشان نمیدهد.
هوش مصنوعی: ترس و هراسم باعث شد که اجزای جهان به هم بریزد و در این بیداد، خون و درد ناشی از آن مرا به سمت خود کشید.
هوش مصنوعی: من به دنبال یک جرعه از شراب هستم که مرا به پرواز درآورد. تجربهای داشتهام که اگر آینهای رنگین شوم، بیتردید انعکاسی از آن گردشی که کردهام را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی در اثر آتش عشق خاموش شدم، فهمیدم که ادب و احترام را نمیدانی، بنابراین از دامن تو دور شدم و بدون هیچ مانعی آزاد شدم.
هوش مصنوعی: بسیاری از باورها و یقینها به خاطر فریب و توهم از بین رفتند و چیزهای زیادی از میکده (جایی که شرابخواری میشود) تباه شد تا من به این عیب و ننگ دچار شدم.
هوش مصنوعی: حیرتها و زیباییهایم در آینهای محصور بود. به محض اینکه پلک زدم، رنگ و روحی تازه به دو جهان بخشیدم.
هوش مصنوعی: این بیت به همین معناست که من در برابر این دریا و امواجش، مانند یک قطرهی کوچک هستم. وقتی که به تو فکر میکنم و وجودت را احساس میکنم، به قدری مجذوب میشوم که گویی به سنگی تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: پرندهای که بدون پر و بال است، در همه جا در قفس محصور شده. من هم به دلیل کمبود جنون، به فردی با فرهنگ تبدیل شدهام.
هوش مصنوعی: من به مانند غنچهای هستم که آرزوی در آغوش گرفتن گلی را دارم و تمام وجودم را به یاد تو به تصویر کشیدهام.
هوش مصنوعی: در آغوش حباب، من احساس خفگی میکنم و این درد، پاداشی است برای این که به خودم توجه کردهام و نفسهایم را محدود کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.