گنجور

 
بیدل دهلوی

برون دل نتوان یافت‌ گرد جولانم

چو رنگ قطره خون رفته‌ست می‌دانم

زهی تصرف وحشت‌ که چون پر طاووس

به جوش آینه خفتن نکرد حیرانم

تحیرم‌، تپشم‌، برق ناله‌ام‌، داغم

چو درد عشق به چندین لباس عریانم

حساب‌ کسوتم از دستگاه عجز مپرس

هواست نیم نفس تکمهٔ‌ گریبانم

چو دشت دعوی آزادی‌ام جنون دارد

ز دست خاک رهایی نچیده دامانم

نداشت خاتم دیگر نگین عافیتی

به روی آبله‌ کندند نام جولانم

چو صبح اگر همه پروازم از فلک ‌گذرد

چه ممکنست برون قفس پرافشانم

هزار رنگ چو طاووس سوختم اما

نکرد شعله ز بی‌روغنی چراغانم

نفس متاع سزاوار خودفروشی نیست

چو صبح دامن من چیده است دکانم

تأمل ازگره هستی‌ام گشود عدم

نگه به خاک چکید از فشار مژگانم

دماغ نشئهٔ تحقیق اگر رسا گردد

برون ز خویش روم آنقدر که نتوانم

بساط بند تعلق نچیده‌ام بیدل

به غیر نالهٔ من نیست در نیستانم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

هر آن جواهر کز روزگار بستانم

چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم

به دست چپ بدهم آن گهر که در یک سال

بهای صد گهر از دست راست بستانم

چو تیر هر جا ناخوانده گر همی نروم

[...]

سوزنی سمرقندی

ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم

مرا نداند از آن گونه کس که من دانم

به آشکار بدم در نهان ز بد بترم

خدای داند و من ز آشکار و پنهانم

تن من است چو سلطان معصیت‌فرمای

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بعهدهای گذشته امین من آن بود

که شعر خوانم بر آنکه سیم بستانم

بقحط‌سالی افتادم از هنرمندان

که گر بیان کنم آنرا بشرح نتوانم

اگر بیابم آنرا که شعر دریابد

[...]

مولانا

خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم

به خواب دوش که را دیده‌ام نمی‌دانم

ز خوشدلی و طرب در جهان نمی‌گنجم

ولی ز چشم جهان همچو روح پنهانم

درخت اگر نبدی پا به گل مرا جستی

[...]

سعدی

یکی یهود و مسلمان نزاع می‌کردند

چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم

به طیره گفت مسلمان: گر این قبالهٔ من

درست نیست خدایا یهود میرانم

یهود گفت: به تورات می‌خورم سوگند!

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه