برون دل نتوان یافت گرد جولانم
چو رنگ قطره خون رفتهست میدانم
زهی تصرف وحشت که چون پر طاووس
به جوش آینه خفتن نکرد حیرانم
تحیرم، تپشم، برق نالهام، داغم
چو درد عشق به چندین لباس عریانم
حساب کسوتم از دستگاه عجز مپرس
هواست نیم نفس تکمهٔ گریبانم
چو دشت دعوی آزادیام جنون دارد
ز دست خاک رهایی نچیده دامانم
نداشت خاتم دیگر نگین عافیتی
به روی آبله کندند نام جولانم
چو صبح اگر همه پروازم از فلک گذرد
چه ممکنست برون قفس پرافشانم
هزار رنگ چو طاووس سوختم اما
نکرد شعله ز بیروغنی چراغانم
نفس متاع سزاوار خودفروشی نیست
چو صبح دامن من چیده است دکانم
تأمل ازگره هستیام گشود عدم
نگه به خاک چکید از فشار مژگانم
دماغ نشئهٔ تحقیق اگر رسا گردد
برون ز خویش روم آنقدر که نتوانم
بساط بند تعلق نچیدهام بیدل
به غیر نالهٔ من نیست در نیستانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و درونی شاعر اشاره دارد، که در آن از تنهایی، درد عشق و جستجوی آزادی سخن میگوید. شاعر به نمادهای طبیعت و حیوانات، مانند طاووس و صبح، اشاره میکند و از تضاد بین زیبایی و عذاب درونی خود میگوید. او حسرت میخورد که نمیتواند از قفس وجودی خود رهایی یابد و در عین حال به دنبال یافتن هویت و معنا در زندگیاش است. احساس سرگشتگی و بیپناهی در کلماتش نمایان است و در پایان به عدم و فنا اشاره میکند، به این معنا که نتوانسته است به آرامش و آزادی واقعی دست یابد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم دلی را که در آن میتپد، از خودم دور کنم. مانند رنگ قطره خونی که رفته است، برایم روشن است که این حس چه عمقی دارد.
هوش مصنوعی: چه تصرف شگفتانگیزی در وحشت که همچون پر طاووس، در آینه میخوابد و من در حیرت ماندهام.
هوش مصنوعی: من در حیرت و سرگیجهام، نالهام مانند برق در آسمان میزند و دردی را احساس میکنم که همچون عشق، در وجودم میسوزد و در عین حال با لباسهای گوناگون، خود را در معرض هجوم احساسات قرار دادهام.
هوش مصنوعی: در مورد وضعیت و حال من هرگز از قدرت و تواناییهایم سؤال نکن، زیرا حال و هوای من به قدری دشوار است که نشانههایی از ناتوانی در من وجود دارد.
هوش مصنوعی: دشت وسیع آزادی، به من جنون میدهد و من از خاکی که به آن وابستهام، نمیتوانم رها شوم.
هوش مصنوعی: خاتم دیگری نبود که نشانی از راحتی و آسایش در میانه آبلههایم بگذارد، پس نام من را بر دوش بیقراریام گذاشتند.
هوش مصنوعی: وقتی که صبح فرا برسد و پروازم از آسمان بگذرد، چگونه ممکن است که از قفس خارج شوم و در آزادی پخش شوم؟
هوش مصنوعی: من به هزار رنگ زیبای طاووس تبدیل شدم، اما آتش بیروغنی که در وجودم است، مرا به روشنایی نمیکشاند.
هوش مصنوعی: نفس انسان ارزش آن را ندارد که برایش خود را بفروشد و به خاطر آن از چیزهای باارزش زندگی چشمپوشی کند، زیرا همانطور که صبح روز را آغاز میکند، میتواند دنیای جدیدی را برای من بسازد.
هوش مصنوعی: با اندیشهای عمیق، مشکل وجودیام حل شد و نبودن به صورت خاک بر زمین ریخت، به خاطر فشاری که اشکهای چشمانم بر آن وارد کرد.
هوش مصنوعی: اگر در روند تحقیق و جستجو، ذهنم به وضوح و روشنی برسد، چنان غرق در آن میشوم که نمیتوانم خودم را پیدا کنم و از خود خارج میشوم.
هوش مصنوعی: من هنوز از وابستگیهایم نکاستهام و در این دنیا فقط صدای نالهام به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آن جواهر کز روزگار بستانم
چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم
به دست چپ بدهم آن گهر که در یک سال
بهای صد گهر از دست راست بستانم
چو تیر هر جا ناخوانده گر همی نروم
[...]
ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم
مرا نداند از آن گونه کس که من دانم
به آشکار بدم در نهان ز بد بترم
خدای داند و من ز آشکار و پنهانم
تن من است چو سلطان معصیتفرمای
[...]
بعهدهای گذشته امین من آن بود
که شعر خوانم بر آنکه سیم بستانم
بقحطسالی افتادم از هنرمندان
که گر بیان کنم آنرا بشرح نتوانم
اگر بیابم آنرا که شعر دریابد
[...]
خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم
به خواب دوش که را دیدهام نمیدانم
ز خوشدلی و طرب در جهان نمیگنجم
ولی ز چشم جهان همچو روح پنهانم
درخت اگر نبدی پا به گل مرا جستی
[...]
یکی یهود و مسلمان نزاع میکردند
چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان: گر این قبالهٔ من
درست نیست خدایا یهود میرانم
یهود گفت: به تورات میخورم سوگند!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.