چنین کز تاب می گلبرگ حسنت شعلهرنگ افتد
مصور گر کشد نقش تو آتش در فرنگ افتد
به دل پایی زن و بگذر که با این سرگرانیها
تأمل گر کنی در خانهٔ آیینه سنگ افتد
جهان شور نفس دارد ز پاس دل مشو غافل
که این آیینه هرگه افتد از دستت به رنگ افتد
به تدبیر صفای طینت ظالم مبر زحمت
سیاهی نیست ممکن از سر داغ پلنگ افتد
مآل کار طاقتها به عجز آوردن است اینجا
چو جولان منفعل گردد به بوس پای لنگ افتد
اگر مردی ز ترک کینه صید رستگاری کن
به قید زه نمیماند کمان چون بیخدنگ افتد
تجدد پرفشان و غرهٔ عمر ابد بودن
نیاز خضر کن راهی که در صحرای بنگ افتد
ز خارا قیر میجوشاند اندوه گرانجانی
عرق میآرد آن باری که بر دوش درنگ افتد
قناعت ساحل امن است، افسون طمع مشنو
مبادا کشتی درویش در کام نهنگ افتد
نفس پر میزند، چون صبح، دستی در گریبان زن
که فرصت دامن دیگر ندارد تا به چنگ افتد
قبول نازنینان تحفهای دیگر نمیخواهد
الهی چون حنا خونی که دارم نیمرنگ افتد
ز افراط هوس ترسم بضاعت گم کنی بیدل
تبسم وقف لب کن گو معاش خنده تنگ افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون زیبایی، عشق، تنهایی و تأمل در زندگی میپردازد. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و نشان میدهد که این زیبایی میتواند احساسی عمیق را در دل بیدار کند. او همچنین از ناپایداری و زودگذر بودن دنیا سخن میگوید و تأکید میکند که غفلت از این واقعیت میتواند به از دست دادن فرصتهای مهم منجر شود.
شاعر بر اهمیت قناعت و عدم طمع تأکید کرده و هشدار میدهد که پیروی از هوسها ممکن است به عدم رضایت و از دست دادن چیزهای باارزش منجر شود. او در نهایت به ضرورت تلاش برای رستگاری و خودآگاهی اشاره میکند و میگوید که باید از صحنههای فریبنده دنیا در امان بود.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو مانند شعلۀ رنگین بر گلبرگها بتابد، هر جا که تصویر تو در اروپا بیفتد، آتش به پا خواهد کرد.
هوش مصنوعی: به دل خود سخت نگیری و از مشکلات بگذر، چون اگر بیش از حد در این مشغولیات فکر کنی، ممکن است به خودت آسیب بزنی.
هوش مصنوعی: جهان از احساسات و نفسها سرشار است، بنابراین مراقب دل خود باش. اگر غافل شوی، مانند آیینهای که به زمین بیفتد، رنگ و روح خود را از دست میدهی.
هوش مصنوعی: با حکمت و دقتی که در دل سلطنت نصیب شده، ظلم و ستم نمیتواند به راحتی خالصیت را از بین ببرد. چیزی که به طبیعت لطیف و خالص مربوط میشود، هرگز نمیتواند به آسانی تحت تأثیر تاریکی و ناپاکی قرار بگیرد؛ مثل اینکه لکهای به راحتی از روی پوست پلنگ پاک نمیشود.
هوش مصنوعی: نتیجهٔ تلاشها و قدرتها در نهایت به ناتوانی و عاجز بودن میانجامد. زمانی که اوضاع کاملاً خارج از کنترل و منفعل شود، ضعف و نقص تواناییها نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند از کینه و حسد گذر کند و به آرامش برسد، مانند تیر که بدون نوک و سر نمیتواند به هدف برسد، در زندگیاش موفق نخواهد شد.
هوش مصنوعی: نوآوری و زیبایی در حال جوش و خروش است و به نظر میرسد که به دنبال جاودانگی و ابدیت هستند. برای رسیدن به این هدف، باید مانند خضر، راهی را پیدا کرد که بیسرانجام نماند و رها به بیابان نرود.
هوش مصنوعی: از سنگهای سخت اندوهبار، قیر بیرون میآید و وقتی که باری بر دوش انسان سنگینی کند، عرق میریزد.
هوش مصنوعی: قناعت به معنی کمطلبی و رضایت به داشتههاست، که مانند یک مکان امن برای انسان به شمار میآید. از هوای طمع و آرزوهای بیحد و مرز دوری کن، زیرا ممکن است باعث شود که آدمی به خطر بیفتد و به جایگاهی خطرناک بیافتد.
هوش مصنوعی: نفس به شدت در حال تلاش و تلاش است، مانند صبح که به تدریج روشن میشود. دستش را به سوی زنی دراز میکند، زیرا فرصتی دیگر برای گرفتن دامن و به دست آوردن آن نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر محبوبان قبول نکنند، دیگر نیازی به هدیهای دیگر نیست. ای کاش مانند حنای خونی که در اختیار دارم، رنگش کمرنگ شود.
هوش مصنوعی: از شدت آرزو میترسم که تواناییام را از دست بدهم. ای بیدل! لبخند را فدای زبان کن، چرا که زندگی ممکن است به شوق خندیدن دچار کمبود شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پس از نه مه جهان را دامن عیشی به چنگ افتد
مرقع تا کدامین خار و خارا را به رنگ افتد
نخستین جامه بر اندازه حسن تو ببریدند
قبا بر قد سرو از بهر آن کوتاه و تنگ افتد
به عشق رویت از دل ارغوان و لاله می چینم
[...]
شود خون عاقبت هر دل که زلفش را به چنگ افتد
خلاصی نیست هر کس را که در قید فرنگ افتد
نباشد هیچ نوشی در جهان تلخ بی نیشی
زبند نی، شکر آزاد چون گردد به تنگ افتد
به تمکین خموشی بر نیاید هیچ کج بحثی
[...]
گلستان شو ز می تا نوبهار از چشم رنگ افتد
ز بیتابی گلی هر گوشه با سروی به جنگ افتد
تماشا می کند آیینه چشم غزالانش
نگاه او اگر بر داغ تصویر پلنگ افتد
خوش آن شوری که از نیرنگ چون مجلس بیارایی
[...]
مبادا کار من با چشمت ای مژگان خدنگ افتد
گرفتار تو هر کس گشت در قید فرنگ افتد
ز من کرداست سنگ سرمه رو گردان نگاهت را
الهی خاک گردد سرمه و آتش به سنگ افتد
رفیق از کف مده خواهی که در منزل بری خود را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.