گنجور

 
بیدل دهلوی

گلدستهٔ نزاکت حسنت که بسته است

کز بار جلوه رنگ بهارت شکسته است

از ضعف انتظار تو در دیدهٔ ترم

سررشته نگاه چو مژگان ‌گسسته است

هرگز نچیده‌ایم جز آشفتگی‌ گلی

سنبل به باغ طالع ما دسته دسته است

بی جلوهٔ تو ای چمن‌آرای انتظار

جوهر به چشم آینه مژگان شکسته است

از قطره تا محیط تسلی سراغ نیست

آسودگی زکشورما باربسته است

از سنگ برنیامده زندانی هواست

یارب شرار من به چه امید جسته است

رنگم چه آرزو شکند کز شکست دل

درگوش این شکسته صدایی نشسته است

بر ناخن هلال فلک پرحنا مبند

رنگینیش به خون جگرهای خسته است

بگذر ز دام وهم که گلدستهٔ مراد

با رشته‌های طول امل‌ کس نبسته است

عیش از جهان مخواه‌ که چون نالهٔ سپند

این مرغ درکمین رمیدن نشسته است

بیدل خموش باش‌ که تا لب گشوده‌ای

فرصت به ‌کسوت نفس از دام جسته است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بیدل دهلوی

همین شعر » بیت ۵

از قطره تا محیط تسلی سراغ نیست

آسودگی زکشورما باربسته است

طغرل احراری

طغرل غلام مصرع زیبای بیدلم

آسودگی ز کشور ما بار بسته است

خواجوی کرمانی

شوریده ئیست زلف تو کز بند جسته است

خطّ تو آن نبات که از قند رسته است

آن هندوی سیه که تواش بند کرده ئی

بسیار قلب صف شکنان کو شکسته است

گر زانگ روی و موی تو آشوب عالمست

[...]

عرفی

دنیا طویله ایست پر از جنس چارپای

کابادی و خرابی آن جسته جسته است

آبادیش عمارت بر باد رفته ای

ویرانیش عماری درهم شکسته است

از عرعر خران وی اسبان رمیده اند

[...]

کلیم

از من غبار بسکه بدلها نشسته است

بر روی عکس من در آئینه بسته است

اندیشه ای زتیر و کمان شکسته نیست

زآهم نترسد آنکه دلم را شکسته است

خوار است آنکه تا همه جا همرهی کند

[...]

واعظ قزوینی

طرف از شکستگان جهان کس نبسته است

دشمن درست کرده که ما را شکسته است

جز دل که بسته اند بر آن قوم مرده دل

دیگر به زندگانی دنیا چه بسته است؟

پیداست ساحل عدم اینک، ولی چه سود؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه