حسرت، پیام بیکسی آخر به یار برد
قاصد نبُرد نامهٔ من، انتظار برد
قطع جهات کردهام از انس بوریا
افتادگی به هر طرفم نی سوار برد
در هجر و وصل آب نگشتم چه فایده
بیانفعالیام همه جا شرمسار برد
حیف ازکسیکه ضبط عنان سخن نداشت
تمکین، ز سنگ، خفت وضع شرار برد
مردان! زکینهخواهی دونان حذرکنید
خون سگان ز ننگ دم ذوالفقار برد
بیرتبه نیست دعوی حق با وجود لاف
منصور را بلندتر از خلق، دار برد
گردنکشی ز عجزپرستان چه ممکن است
انگشت هم زپرده ما زینهار برد
زین دشت جز وبال تعلق نچیدهایم
آن دامنیکه کسوت ما داشت، خار برد
قدر حضور بحر ندانست زورقم
غفلت برای سوختنم برکنار برد
آیینهخانه بود تماشاگه ظهور
سیر بهارِ رنگ، به خویشم دچار برد
آخر هوای وصل توامکرد بیسراغ
چندان تپید دل، که ز خاکم غبار برد
هستی صفای جوهر تحقیق کس نخواست
هرکس نفس ز خلق، یک آیینهوار برد
بیدل هجوم قلقل میناست شش جهت
با هر صدایی از خودم این کوهسار برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حسرت و اندوه شاعر را به تصویر میکشد. او از بلاتکلیفی و درد جدایی صحبت میکند و احساس میکند که زندگیاش بیفایده شده و در این میان به یار خود نامه میفرستد. شاعر به موضوعاتی چون ضعف انسان و شرمساری در بیحالی اشاره میکند و نسبت به افرادی که ادعای بزرگی میکنند هشدار میدهد. همچنین، او از عشق و حسرت خود میگوید که چندان پرقدرت است که حتی در غیاب یار، دلش به شدت میتپد و دردش را تحمل نمیکند. در نهایت، او از بیتوجهی به ارزشهای وجودی خود رنج میبرد و در پی درک بهتر از حقیقت و ارتباط با عشق است.
هوش مصنوعی: حسرت دل، به خاطر بیکسیام، پیامم را به محبوب رساند، اما قاصد نامهام را نیاورد، فقط انتظار را با خود آورد.
هوش مصنوعی: من به خاطر نوع زندگیام از هر گونه وابستگی به دنیا و شرایط آن آزاد شدهام و اکنون در هر جهتی که به حرکت درآیم، بدون هیچ مانعی پیش میروم.
هوش مصنوعی: در جدایی و نزدیکی، به چه درد میخورد که بیحرکت بمانم؟ در هر جا، احساس شرمندگی و ناچیزی باری بر دوش من است.
هوش مصنوعی: متاسفانه کسی که نتواند در صحبتهایش کنترل داشته باشد و به دنبال به دست آوردن قدرت به هر طریق باشد، در واقع از مقام و ارزش خود میکاهد و مثل سنگ خالی و بیروح میشود.
هوش مصنوعی: ای مردان! از آنانی که به ناامیدی و پستی گرایش دارند، دوری کنید؛ زیرا خون سگان نماد ننگ و شرمساری است.
هوش مصنوعی: دعوی حق و طلب انصاف هیچگاه بیاعتبار نیست، حتی اگر بعضیها مانند منصور، که به خود میبالند، صدایشان بلندتر از دیگران باشد.
هوش مصنوعی: این معنا میرساند که افرادی که به دلیل ناتوانی نمیتوانند عمل قوی انجام دهند، نمیتوانند به خود جرأت دهند یا تلاش کنند. کسی که به ضعف خود اعتراف کرده است، بهتر است از مرزها و محدودیتهای خود فراتر نرود و به خود آسیب نزند.
هوش مصنوعی: ما در این دشت جز بار سنگین وابستگی چیزی به دست نیاوردهایم. آن دامن که روزگاری لباس ما بود، اکنون خار و خاشاکی به همراه دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر غفلت خود نتوانستم ارزش حضور دریا را درک کنم و این غفلت موجب سوختن من شد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویرسازی از زیبایی و تغییرات بهاری پرداخته شده است. به بیان دیگر، به این موضوع اشاره میشود که بهار با رنگها و جلوههای زیبا، مانند آینهای است که زیباییهای خود را به نمایش میگذارد و انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. این زیباییها باعث میشود که فرد خود را به نوعی در آن غرق و مشغول ببیند.
هوش مصنوعی: در نهایت، longing برای وصال تو چنان دلم را به تپش انداخت که حتی غبار از خاک من بلند شد.
هوش مصنوعی: هیچکس نخواست که به عمق وجود خود پی ببرد و هویت واقعیاش را بشناسد؛ همه فقط به دنیای ظاهری و مادی توجه دارند، مانند آینهای که فقط ظاهر را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: بیدل، صدا و نغمههای پرندهای مانند مینا در هر جهتی به گوش میرسد و با هر صدایی که از خودم صادر میکنم، این کوه بزرگ به لرزه در میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ذوقش به وصل گر چه زبانم ز کار برد
لب در هجوم بوسه ز پایش نگار برد
تا خود به پرده ره ندهد کامجوی را
در پرده رخ نمود و دل از پرده دار برد
گفتند حور و کوثر و دادند ذوق کار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.