ای خیال آوارهٔ نیرنگ هوش
تا توانی در شکست رنگ کوش
تا نفس باقیست ما و من بجاست
شمع بیکشتن نمیگردد خموش
زندگی در ننگ هستی مردنست
خاکگرد و، عیب ما و من بپوش
زبن خمستان گرمی دل بردهاند
همچو می با خون خود چندی بجوش
از جراحتزار دل غافل مباش
رنگها دارد دکان گلفروش
عشق اگر نبود هوس هم عالمیست
نیست خون دل گوارا، می بنوش
خاک من بر باد رفت و خامشم
همچو صبحم در نفس خون شد خروش
تر دماغان از مخالف ایمنند
گاه خشکی باد میپیچد به گوش
یارب از مستی نلغزد پای من
اشک مینا خانهای دارد به دوش
زندگانی نشئهٔ وهمش رساست
تا نمیمیری نمیآیی به هوش
گر لباس سایه از دوش افکنی
میکند عریانیت خورشید پوش
یأس بر جا ماند و فرصت ها گذشت
امشب ما نیست جز اندوه دوش
تا مگر بیدل دلی آری به دست
در تواضع همچو زلف یار کوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف احساسات و संघर्षهای انسانی میپردازد. او به خیال و نیرنگ اشاره میکند و تأکید میکند که تا زمانی که نفس هست، فردیت و "ما و من" باقی است. زندگی را در قالب ننگ و مرگ توصیف میکند و میگوید که در غم دل غافل نشوید و از زیبایی عشق و هوس یاد میکند. شاعر از درد و رنج خود سخن میگوید و به وضعیتی از یأس و اندوه اشاره میکند؛ اما همچنین تأکید دارد که برای رسیدن به آگاهی و خودشناسی، باید با تواضع و صبر تلاش کرد. در نهایت، او به محکومیت فرصتهای از دست رفته و اندوه عمیق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای خیال بیقرار و فریبکار، تا جایی که میتوانی تلاش کن تا رنگهای دروغین را بشکنی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس و زندگی هست، ما و من هم وجود دارند. شمعی که خاموش نشده، هیچگاه ساکت نمیماند.
هوش مصنوعی: زندگی در ناخوشی و حقارت است و مرگ مانند خاکی است که بر ما میپاشند. بگذار عیبهای من و تو پنهان بماند.
هوش مصنوعی: از خوشی و شوری که در دل دارم، مثل شراب داغی که درون خود دارم، احساس میکنم که زندگی با خون و عشق من به جوش آمده است.
هوش مصنوعی: از درد دل غافل نشو، زیرا که این درد رنگ و بوی متفاوتی دارد، شبیه به دکان گلفروشی که انواع گلها و رنگها را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر عشق وجود نداشت، حتی هوس هم هیچ ارزشی نداشت. بنابراین، با نوشیدن خون دل، لذت ببر.
هوش مصنوعی: خاک من در باد پراکنده شد و سکوت من مانند صبح، در نفس به فریادی تبدیل شد.
هوش مصنوعی: افرادی که در موضع قدرت و نفوذ قرار دارند، معمولاً از تهدیدات و مشکلات کمتری برخوردار هستند. اما گاهی اوقات، حتی در شرایط آرامش، ممکن است حوادث غیرمنتظرهیی پیش بیاید که به آنان آسیب برساند.
هوش مصنوعی: خدایا، مباد که از سر مستی پای من بلغزد. اشک من همچون مینا، خانهای بر دوش دارد.
هوش مصنوعی: زندگی مانند خوابی است که تا زمانی که نمیمردی، به وضوح و حقیقت آن پی نمیبری.
هوش مصنوعی: اگر لباس سایه را از دوش برداری، خورشید از عریانیات میپوشاند.
هوش مصنوعی: امشب تنها چیزی که برای ما باقی مانده، اندوه است و همهی فرصتها از دست رفتهاند. احساس ناامیدی در دلهایمان باقی مانده.
هوش مصنوعی: به امید اینکه بتوانی دلی را به دست آوری، در فروتنی مانند زلف محبوب تلاش کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خراسان آن خورِ طاووس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش
خونم از تشویر تو آمد به جوش
ناجوان مردی بسی کردم بپوش
عقل آمد عاشقا خود را بپوش
وای ما ای وای ما از عقل و هوش
یا برو از جمع ما ای چشم و عقل
یا شوم از ننگ تو بیچشم و گوش
تو چو آبی ز آتش ما دور شو
[...]
ای لبت عقلم به غارت داده دوش
وی دو چشم مستت از من برده هوش
تاختن کردی چو یاغی بر سرم
در چریک صبرم افکندی خروش
نا شکیبایی و بی صبری ببرد
[...]
هوشیار و مست و گویا و خموش
گاه جمله چشم و گاهی جمله گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.