طالعم زلف یار را ماند
وضع من روزگار را ماند
دل هوس تشنه است ورنه سپهر
کاسهٔ زهر مار را ماند
نَفسِ من به این فسرده دلی
دود شمع مزار را ماند
بسکه بیدوست داغ سوختنم
گلخنم لالهزار را ماند
خار دشت طلب ز آبلهام
مژهٔ اشکبار را ماند
نقش پایم به وادی طلبت
دیدهٔ انتظار را ماند
عجزم از وضع خود سری واداشت
ناتوانی وقار را ماند
یار در رنگ غیر جلوه گر است
هم چو نوری که نار را ماند
جگر چاک صبح و دامن شب
شانه و زلف یار را ماند
عزلت آیینهدار رسواییست
این نهان آشکار را ماند
نیک در هیچ حال بد نشود
گل محال است خار را ماند
با دو عالم مقابلم کردند
حیرت آیینهدار را ماند
مایهٔ بیغمی دلی دارم
که چو خون شد بهار را ماند
هر چه از جنس نقش پا پیداست
بیدل خاکسار را ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و مشکلات زندگی میپردازد. شاعر به تشنگی دل و آرزوهای نرسیده خود اشاره میکند و از درد جدایی و دوری از دوست گلایه دارد. او از فسردهحالی و داغ سوختن در غم عشق صحبت میکند و به آن انتظاری که در جستجوی محبوب دارد، تأکید میکند. همچنین، او به ضعف و ناتوانی خود در برابر عشق اشاره میکند و به تضادهای عشق، مانند نور و ظلمت، میپردازد. در نهایت، شاعر از ناامیدی و درد فراق سخن میگوید و نقاط مختلف زندگی خود را به تصویر میکشد که به شکلی با عشق و جدایی گره خورده است.
هوش مصنوعی: موهای یار به حال من شباهت دارد، و وضعیت من هم مانند روزگار است.
هوش مصنوعی: دل خواهان چیزهایی است، اما اگر به آن چه که دارد نگاه کند، متوجه میشود که دنیا همچون کاسهای پر از زهر است که میتواند آسیبزا باشد.
هوش مصنوعی: نفس من مانند شعله کمنور شمعی در کنار مزار، پژمرده و غمگین است.
هوش مصنوعی: به خاطر فقدان دوست، به شدت دلم سوخته است، دلم حالتی چون گلزار لالهها دارد.
هوش مصنوعی: خارهای دشت طلب، مثل زخمهایی هستند که از درد و ناتوانی به وجود آمدهاند؛ چشمانم نیز مانند مژههای پر از اشک، به یاد آن درد و ناکامی است.
هوش مصنوعی: نقش پایی که در طلب تو بر زمین گذاشتم، همچون چشمی که در انتظار نشسته، باقی مانده است.
هوش مصنوعی: ناتوانی من از وضعیت خودم باعث شد تا وقار و آرامش را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: دوست در ظاهر مانند نوری است که بر آتش میتابد و او را زنده و درخشان نشان میدهد.
هوش مصنوعی: صبح همچون جگری پاره شده است و شب مانند دامن زیبا و نرم است، زلف محبوب نیز به آن زیبایی و جذابیت میماند.
هوش مصنوعی: تنهایی و دوری از دیگران، مانند آینهای است که رسواییها و عیبهای پنهان را به وضوح نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: گل همیشه زیبا و خوب میماند و هرگز نباید در هیچ شرایطی بد شود. این امر ممکن نیست که خار بیش از حد بماند یا دوام بیاورد.
هوش مصنوعی: در مقابل دو جهان، مرا به حیرت واداشتند؛ کسی که خود را چون آیینه میبیند، در این وضع ماند.
هوش مصنوعی: دل من آرامشی دارد که وقتی دچار غم و اندوه میشود، شبیه به زیبایی و شکوفایی بهار میماند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از رد پا باقیمانده است، نشاندهنده وجود بیدل خاکسار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
موجگل بیتو خار را ماند
صبح، شبهای تار را ماند
به فسون نشاط خون شدهام
نشئهٔ من خمار را ماند
چشم آیینه از تماشایش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.