آنی که بی تو من همه جا بی سخن نیام
هر جا منم تویی، تویی آنجاکه من نیام
غیر از عدم پیام عدم کس نگفته است
در عالمی که دم زدهام زان دهن نیام
عجزم چو آب و آتش یاقوت روشن است
یعنیکه باعث تری و سوختن نیام
حاشا که بشکنم مژه در دیدهٔ کسی
گر مو شوم که بیش ز موی بدن نیام
ننمودهام درشتی طاقت به هیچکس
عرض رگگلم رگ نشتر شکن نیام
نیرنگ حیرتی نتوان یافت بیش ازین
پیچیدهام به پای خود اما رسن نیام
عنقا به هر طرف نگری بال میزند
رنگم بهار دارد و من در چمن نیام
بیچارهای تظلم غفلت کجا برد
افتادهام به غربت و دور از وطن نیام
عریانی از مزاج جنونم نمیرود
هر چند زیر خاک روم درکفن نیام
رنگم نهفته نیست که بویش کند کسی
کنعانی نقاب درم پیرهن نیام
بیفقر دعوی من و ما گم نمیشود
نی شد ز بوربا شدن آگه که من نیام
یاران ترحمی که درین عبرت انجمن
من رفتنم چو پرتو و شمع آمدن نیام
بیدل تجددیست لباس خیال من
گر صد هزار سال برآیدکهن نیام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق تنهایی و فقدان است. شاعر از بیکسی و نبود معشوق شکایت میکند و از این که در غیاب او، هیچ چیزی در زندگیاش معنا ندارد. او از نسبت دادن هویت و وجودش به معشوق میگوید و تأکید دارد که بدون او، هیچ بوده و هیچگاه میسر نخواهد شد. شاعر به زیبایی احساساتش را توصیف میکند و نشان میدهد که حتی عواطف و تجربیاتش نیز تحت تأثیر حضور یا غیبت معشوق قرار دارد. در نهایت، او به نوعی سرگردانی و غربت در وجودش اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که هویتش به تنهایی و فقر عاطفی گره خورده است.
هوش مصنوعی: هر جا که من حضور داشته باشم، بدون تو حرفی برای گفتن ندارم و در حالی که تو همه جا با منی، در جاهایی که من نیستم، تو وجود داری.
هوش مصنوعی: در جهانی که من در آن زندگی میکنم و صدای خود را بلند کردهام، هیچکس جز عدم چیز دیگری را نگفته است. من مانند نی هستم که از وجود خالی است و فقط صدای عدم را بیان میکند.
هوش مصنوعی: حالتی از ناتوانیام شبیه به آب و آتش است که درخشان و زیبا به نظر میرسد، اما در عین حال نشانهای از رطوبت و سوختن در وجودم دارد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم مژههایم را در چشمان کسی بشکنم، حتی اگر به اندازهٔ موی بدنم هم بیاهمیت شوم.
هوش مصنوعی: من هرگز با کسی به تندی رفتار نکردم و نمیتوانم زخمهایم را به کسی نشان دهم، زیرا روح و وجودم به نرمی و لطافت گلی است که نمیخواهند بشکند.
هوش مصنوعی: نمیتوان نیرنگی به پیچیدگی این حال و روز من پیدا کرد. خودم را به پای خود بستهام، اما همچنان مانند نی، سبک و انعطافپذیر هستم.
هوش مصنوعی: پرندهای به نام عنقا به هر سو پرواز میکند و رنگی شبیه به بهار دارد، اما من مانند نی در چمن بیحرکت ماندهام.
هوش مصنوعی: من در اینجا تنها و غریب هستم و در کمال ناامیدی به سر میبرم، در حالی که از سر بیخبری به وضع خود پی نبردم.
هوش مصنوعی: به رغم اینکه ممکن است در خاک دفن شوم و در تاریکی قرار بگیرم، هیچگاه حالت جنون و دیوانگیام از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: رنگ من پنهان نیست که کسی نتواند آن را احساس کند، مثل کنعانی که در زیر نقابی پنهان است و عطرش را نمیتوان انکار کرد.
هوش مصنوعی: در زندگی، فقر و مشکلات مالی نمیتوانند باعث محو شدن هویت و ادعای من و ما شوند. انسان حقیقت خود را فراتر از این مسائل میشناسد و به خوبی میداند که او در وجودش چیست و چه ارزشی دارد.
هوش مصنوعی: دوستانم، بار دیگر در این گردهمایی عبرتانگیز، یادم نمیرود که رفتنم همانند پرتو نور و آمدنام چون شمع است.
هوش مصنوعی: زندگی من همچون لباسی نو و مدرن است که از خیال و آرزوهایم بافته شده و اگرچه زمان بسیار طولانی بگذرد، اما هرگز قدیمی و کهنه نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.