گر از سایه یک نقش پا برترم
به اقبال وهم آسمان منظرم
به خاکم مده منصب گرد باد
مباد از تعین بگردد سرم
چو عنقا به رنگم خوشست آینه
که خود را به چشم هوس ننگرم
صدا نیست در نبض بیمار من
مگرگرد بر خیزد از بسترم
تنک مشرب حسرتم چون هلال
ز خمیازه پر میشوم ساغرم
تعین عرقواری آبم نداد
جبین کرد از بینمیها ترم
چو صبح قیامت ز سازم مپرس
به ضبط نفس پرده محشرم
بلایی چو تکلیف پرواز نیست
قفس بشکند گر برنجد پرم
چو موجم خیال گهر رهزن است
محیطم ازین پل اگر بگذرم
گه از علم دارم فغان گه ز جهل
جنونهاست جیب نفس میدرم
کمان وار ازین خانههای خیال
به هر جا رسم حلقهٔ بیدرم
چه گویم ز نیرنگ تجدید عشق
که هر دم زدن بیدل دیگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تأمل در وجود و هویت خود میپردازد. او بیان میکند که اگر از ردپاهای دیگران فراتر برود، به آسمانی که برایش وهمآلود است، چشم میدوزد. او از سستی دنیا و تأثیرات آن بر روحش میگوید و میخواهد از بند تعین و تعلقات رها شود. احساس تنهایی و نگرانی درباره سرنوشتش را بیان میکند و میگوید که زندگیاش پر از تردید و جنگ درونی است. او به جستجوی حقیقت و عشق واقعی میپردازد و نشان میدهد که هر بار به عشق میرسد، باز هم در دام های نیرنگ و فریب گرفتار میشود. شعر در نهایت به چالشهای روحی و افکار متناقض شاعر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر از سایه یک اثر پا فراتر بروم، خوشبختی و خیال آسمان، بر من نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: مرا به خاک ننداز و مقام نده، زیرا اگر به چیزی وابسته شوم، ممکن است سرم به دور خود بچرخد و از مسیر واقعیام منحرف شود.
هوش مصنوعی: مانند پرندهای افسانهای به رنگم زیباست، اما من به آینهای که خودم را در آن ببینم، با آرزوی زیاد نگاه نمیکنم.
هوش مصنوعی: در نبض بیمار من هیچ صدایی وجود ندارد، جز اینکه هنگامی که گرد و غبار از روی بستر من برمیخیزد.
هوش مصنوعی: حسرت و آرزوهایم کمفروغ هستند، به مانند هلال ماه که از کمنور بودنش میرسد. هر بار که به آن فکر میکنم، به اندازه یک ساغر پر میشوم.
هوش مصنوعی: چهرهام به شدت غمگین و افسرده است، چون قطرهای آب بر پیشانیام نباریده و به همین دلیل آرامش ندارم.
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح قیامت فرا برسد، از من نپرسید که چه سازهایی دارم؛ زیرا در آن زمان، در کنترل نفس خود غرق شدهام و پردههای محشر را میبینم.
هوش مصنوعی: اگر پرندهای به پرواز درآید، حتی اگر قفس را بشکند، نمیتواند از آزار و سختی که در آن قفس دارد، بگریزد. در واقع، گاهی اوقات، مشکلات و مسئولیتها به قدری سنگین میشوند که آزاد بودن در خارج از قفس نیز نتواند آرامش را به ما بازگرداند.
هوش مصنوعی: من همچون موجی هستم که خیال گوهری از راه میبرد، اگر از این پل عبور کنم، در اطرافم دیگر نخواهم بود.
هوش مصنوعی: گاهی از روی دانش و آگاهی فریاد میزنم و گاهی هم به خاطر نادانی و جنون، درگیریهایی با خودم دارم.
هوش مصنوعی: از این خانههای ذهنی مانند یک کمان، به هر جایی که بروم، حلقهای از حسرت به همراه دارم که هیچ دربی ندارد.
هوش مصنوعی: چه بگویم از فریبهایی که در عشق جدید به وجود آمده است، در حالی که هر لحظه بیدل و بیتاب میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوند رای و خداوند شرم
سخن گفتن خوب و آوای نرم
تو شیری و شیران بکردار غرم
برو تا رهانی دلم را ز گرم
گر از خاک ره برنگیری سرم
روم مصطفی را شفیع آورم
دل جَم ز بس خواهشش گشت نرم
نهان گفت کای گنج فرهنگ و شرم
چو آن نیکوئیهات یاد آورم
ز دود جگر خیره گردد سرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.