نه خط شناس امیدم نه درس محرم بیم
به حیرتم که محبت چه میکند تعلیم
بیاکه منتظرانت چو دیدهٔ یعقوب
فضای کلبهٔ احزان گرفتهاند به سیم
ز نسبت دهنت بسکه لذت اندود است
بهم دو بوسه زند لب دم تکلم میم
بغیر سجده ز سیمای عجز ما مطلب
جبین سایه و آیینه داری تسلیم
چه شد زبان تمنا خموش آهنگست
نگاه نامهٔ سایل بس است سویکریم
به یاس گرد هوسهایم از نظر برخاست
نفسگداخته را رنگ میکند تعظیم
به رنگ پسته لب از جوش خون ندوختهام
حذر که صورت منقار من دلیست دو نیم
فتادگی همه جا خضر مقصد ضعفاست
عصای جاده همان میکشد خط تسلیم
عبث متاز که خونت به خاک میریزد
سرشک را قدم جرات خودست غنیم
پی حقیقت نیک و بد گذشته مگیر
خطوط وهم مپیما که کهنه شد تقویم
ز شور وحدت و کثرت به درد سر نروی
حدیث ذره و خورشید مبحثی است قدیم
مرو به صومعه کانجا نمیتوان دیدن
به وهم خلد، جهانی گرفته کنج جحیم
در آن بساط که کهسار ناله پرداز است
غبار ماست هوس مردهٔ امید نسیم
غبار شمع به تاراج رنگ باخته رفت
متاع عاریت ما به هیچ شد تقسیم
درون پردهٔ هستی تردد انفاس
اشارهایست که اینجا مسافر است مقیم
دل گداخته مضمون گوهر دگر است
محیط آب شد اما نبست اشک یتیم
چو ابر دست به دامان اشک زن بیدل
مگر به گریه برآید سیاهیات ز گلیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و درونی خود میپردازد. او از بیقراری و حیرت ناشی از عشق و محبت سخن میگوید و به سراغ دردها و آلام عاشقانه میرود. تصویرهایی از انتظار و امید، و همچنین نزدیکی به خداوند و تسلیم در برابر او را به تصویر میکشد. شاعر به بررسی تمایلات و آرزوها پرداخته و نکتههای عمیق فلسفی و عرفانی را مطرح میکند. او به گذر زمان، گذشته و خطاها نیز اشاره کرده و در نهایت برای رهایی از دلتنگی و تیرگیهای زندگی، به گریه و طلب کمک از خدا روی میآورد. در کل، متن به تفکر درباره عشق، طلب انسان و جستجوی حقیقت و آرامش اشاره دارد.
هوش مصنوعی: نه نشانهای از امید دارم و نه درسی از نگرانی. در حیرت هستم که محبت چه تأثیری دارد و چه چیزی را به من میآموزد.
هوش مصنوعی: بیا و ببین که کسانی که منتظر تو هستند، با چشمانی نگران و پر از حسرت به درِ کلبهٔ غم و اندوه نشستهاند.
هوش مصنوعی: دهانت به قدری خوشمزه و لذتبخش است که وقتی صحبت میکنی، خود به خود دو بوسه بر لبانت مینشیند.
هوش مصنوعی: تنها در برابر سجده زدن، میتوان نشان داد که چقدر از ضعف و ناتوانی خود آگاه هستیم و در آینه تسلیممان، تصویر این عجز را میتوان دید.
هوش مصنوعی: چه شد که زبان خواستهام خاموش شده است، نگاهی به نامهی درخواستام کافی است، بس است که به سوی بخشنده دراز کنم.
هوش مصنوعی: با دور شدن از آرزوهایم، وجودم تاب و رنگ جدیدی به خود میگیرد و مانند یک نفس داغ به احترام فروتنی مینشیند.
هوش مصنوعی: من لبهایم را به رنگ پسته درآوردهام و از جوش و خروش خون پرهیز کردهام، زیرا چهرهام نشاندهنده یک دل شکسته است.
هوش مصنوعی: در همه جا، بروز ضعف و ناتوانی انسانها به وضوح دیده میشود و راهنمایی که بر این مسیر قدم میگذارد، باید تسلیم شرایط و واقعیتها باشد.
هوش مصنوعی: نگران نباش که خونت بر زمین میریزد، چرا که اشکها در نتیجه شجاعت توست و این خود یک فرصت درخشان است.
هوش مصنوعی: به دنبال حقیقت نیک و بد گذشته نباش و تحت تاثیر توهمات و خیالها قرار نگیر، زیرا زمان گذشته و تقویم کهنه شده است.
هوش مصنوعی: از هیجان و نشاط ناشی از اتحاد و تنوع به دردسر نخواهی افتاد؛ صحبت درباره ذره و خورشید موضوعیست کهنه و قدیمی است.
هوش مصنوعی: به آنجایی نرو که نمیتوانی در آنجا حقیقت را ببینی، زیرا خیال بهشت آنجا را پر کرده و دنیای گیر افتاده در عذاب در آن مکان حضور دارد.
هوش مصنوعی: در آن مکان که کوهها به صدا درآمدهاند و ناله میکنند، غبار ما نشانهای از آرزوی مردهای است که نمیتواند به نسیمها برسد.
هوش مصنوعی: غبار شمع به همراه خود رنگ و بویی از زندگی را با خود برد، و چیزی که ما از این دنیا به امانت داشتیم، به هیچ تبدیل شد و حالا به تساوی تقسیم شده است.
هوش مصنوعی: در هزارتوی زندگی، نفسها و حرکات ما نشان میدهند که ما در این دنیای موقتی، مسافران هستیم ولی گویی برای مدتی هم که شده در اینجا ساکن شدهایم.
هوش مصنوعی: دل بر اثر عشق و احساسات شدید مانند گوهری درخشان و باارزش است. اگرچه محيط و شرایط ممکن است تغییر کند و به نظر بیافتد که همه چیز در حالت آبی و آرام قرار دارد، اما اشک و درد یتیم همچنان باقی است و تحت تأثیر این تغییرات قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: مثل ابر، به دامن اشکهایت چنگ بزن بیدل؛ شاید با گریه بتوانی تاریکیات را از دامن خود دور کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که او کند از کان که به میتین سیم
مکن بر او بر بخشایش و مباش رحیم
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم
که رنگ مشک نماید بر آن صحیفة سیم
مکن ستیزه اگر چند خوبرویان را
ستیزه کردن بیهوده عادتیست قدیم
غرض ز مشک نسیمست ، رنگ نیست غرض
[...]
چو روی چرخ شد از صبح چون صحیفه سیم
ز قصر شاه مرا مژده داد باد نسیم
که عز ملت محمود سیف دولت را
ابوالمظفر سلطان عادل ابراهیم
فزود حشمت و رتبت به دولت عالی
[...]
سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
کشید رایت منصور سوی لوهاور
به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی
[...]
تویی که دل بتو کردند عاشقان تسلیم
سلیم باشد ، اگر جان بتو دهند ، سلیم
یکی منم ، که اگر صد هزار جان بودم
بجان تو که کنم جمله را بتو تسلیم
ز طلعت تو بخورشید داده اند فروغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.