چو اشک، آن کس که میچیند گلِ عیش از تپیدنها
بود دلتنگ اگر گوهر شود از آرمیدنها
ز بس عام است در وحشتسرای دهر بیتابی
دلِ هر ذره دارد در قفس چندین تپیدنها
مجو آوازهٔ شهرت ز آهنگِ سبکروحان
صدای بالِ مرغِ رنگ نبود در پریدنها
نگه در دیدهٔ حیرانِ ما شوخی نمیداند
به رنگِ چشمِ شبنم دردِ این میناست دیدنها
دوتا کردیم آخر خویش را در خدمت پیری
رسانیدیم بار زندگانی تا خمیدنها
ز رونق باز میماند چو مینا شد ز می خالی
شکستِ رنگ ظاهر میشود در خون کشیدنها
مرا از پیچ وتابِ گردباد این نکته شد روشن
که در راهِ طلب معراجِ دامان است چیدنها
ز قطعِ الفت دلها حسود آسوده ننشیند
شود خمیازهٔ مقراض افزون در بریدنها
گدازِ دردِ نومیدی تماشای دگر دارد
به رنگِ اشکِ ناسورم نظربازِ چکیدنها
حباب از موج هرگز صرفهٔ طاقت نمیبیند
ز بالِ ما گره وامیکند آخر تپیدنها
ز هستی گر برون تازی عدم در پیش میآید
درین وادی مقامی نیست غیر از نارسیدنها
مجو از طفلخویان، فطرتِ آزادگان بیدل
به پروازِ نگه کی میرسد اشک از دویدنها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساس دلتنگی و بیتابی در زندگی است. شاعر به تپشهای دل و ناراحتیهای ناشی از گذر زمان و سختیهای زندگی اشاره دارد. او با بیان اینکه هر ذرهای از وجود ما در قفسی از تپش و بیقراری محصور است، عمق احساسات انسانی را نشان میدهد. همچنین، مضمونهای دیگری مانند تلاش برای رسیدن به آرزوها، شکست ظاهری، و بیپایانی تنهایی و نومیدی در زندگی نیز مطرح میشوند. شاعر تأکید میکند که در مسیر زندگی، از قطع ارتباطات و حسادتها، درد و ناامیدی شکل میگیرد و در نهایت فرار از عدم ممکن نیست. بهطور کلی، شعر احساسات عمیق و ناپایدار انسانی را در مواجهه با سختیهای زندگی بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی همچون اشک است، او کسی است که از تپش دل لذت میبرد، اما اگر دلتنگ شود، ممکن است که به آرامش و سکون برگردد و در آن حالت به گوهر باارزشی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: در دنیای پراشفتگی و ناامنی، دل هر موجودی در این قفس وجودش به شدت بیتاب و ناآرام است و همچون چندین ضربان، دچار تپش و اضطراب میشود.
هوش مصنوعی: به دنبال شهرت و آوازه نباش، چون صدای پرواز پرندهای که روحش سبک است، در پروازهایش به همه جا نمیرسد.
هوش مصنوعی: نگاه در چشمان حیران و گیج ما نمیتواند شوخی باشد، بلکه به رنگ چشمهای شبنم اشاره دارد و نشاندهندهی درد و رنج مشهود این میناست که از دیدنهای مختلف به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: در نهایت زندگیمان را در خدمت یک پیر و دانا گذراندیم و بار سنگین کار و مشکلات را به دوش کشیدیم تا به پیری برسیم.
هوش مصنوعی: وقتی که مینا از شراب خالی میشود، رونق و زیباییاش را از دست میدهد و این نارسایی در رنگ و جلوهاش به وضوح نمایان میشود، مانند زمانی که خون کشیده میشود.
هوش مصنوعی: از بلندیها و دشواریهای زندگی، متوجه شدم که در مسیر جستجو و تلاش برای رسیدن به هدفهای بزرگ، باید از فرصتهای جزئی و ظاهری صرفنظر کرد و بر هدفهای اصلی تمرکز کرد.
هوش مصنوعی: وقتی ارتباط و دوستیها از بین بروند، حسودان نمیتوانند آرام بمانند و مانند قیچی که در بریدن و قطع کردن چیزها بیشتر عمل کند، بیشتر به اعمال خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: درد ناامیدی مانند ذوب شدن است و وقتی که به آن نگاه میکنم، رنگ اشکهای عمیق و زخمدارم در نظر میآید که به آرامی میچکد.
هوش مصنوعی: حبابی که از موج ساخته شده، هرگز نمیتواند به خودی خود قوی باشد. در نهایت، از بالا، ما به آن کمک میکنیم تا دوباره به حرکت بیفتد و تپیدن آغاز کند.
هوش مصنوعی: اگر از وجود خارج شوی، عدم در مقابل تو قرار میگیرد. در این دنیا جایی جز نرسیدن به مقصود وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از دوستان کودکخویش دوری کن، چرا که طبیعت آزادگان بیدل به پرواز افتاده است. اشک، نشانهای از تلاش و کوششهای بیپایان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به صد اندیشه افکند امشبم آن تیز دیدنها
در اثنای نگاه تیز تیز آن لب گزیدنها
ز بس برجستنم در رقص دارد چون سپند امشب
به سویم گرم از شست آن ناوک رسیدنها
زبان زینهار افتد ز کار از بس که آید خوش
[...]
مباش ای رهنورد عشق نومید از تپیدنها
که در آخر به جایی میرسد از خود رمیدنها
عنان نفس را بگذار چندی تا به راه آید
که از خامی برآرد اسب سرکش را دویدنها
ظهور پختگی با خویش دارد حجت قاطع
[...]
گرفتم گوشهای امروز از درها دویدنها
کمان حلقه شد پشت عصایم از خمیدنها
چو گل از سفره ارباب دولت خون دل خوردم
نصیب من نشد چون غنچه غیر از لب گزیدنها
قناعت پیشگان لب تر نمیسازند از دریا
[...]
چسان عنقا کند با هوشم آهنگ پریدنها
که ریزد سستی پرواز او رنگ تپیدنها
به عزم چیدن گل تا خرامت گلشنآرا شد
بود از شوق دستت غنچه دلتنگ نچیدنها
نمیزیبد تواضع از تو با این قامت رعنا
[...]
چو شمعم از خجالت رهنمود نارسیدنها
به جای نقش پا در پیش پا دارم چکیدنها
ز یک تخم شرر صد کشت عبرت کردهام خرمن
ازین مزرع درودن میدمد پیش از دمیدنها
گلستان جنون را آن نهال شوق دربارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.