خندهام صبحی به صد چاکِ گریبان آشناست
گریه سیلابی به چندین دشت و دامان آشناست
سایهام را میتوان چون زلفِ خوبان شانه کرد
بس که طبعِ من به صد فکرِ پریشان آشناست
دستم از دل برنمیدارد گدازِ آرزو
سیل عمری شد که با این خانه ویران آشناست
از فسونِ ناصحان بر خویش میلرزم چو آب
یک تنِ عریانِ من با صد زمستان آشناست
جورِ حسن و صبرِ عاشق توأمِ یکدیگرند
با خدنگِ او دل من همچو پیکان آشناست
دورگردِ وصلم اما در تماشاگاهِ شوق
با دلم تیرِ نگاهش تا به مژگان آشناست
نیستم آگه چه گل میچینم از باغِ جنون
اینقدر دانم که دستم با گریبان آشناست
هیچکس در بارگاهِ آگهی مردود نیست
صافیِ آیینه با گبر و مسلمان آشناست
غرقِ دل شو تا به اسرارِ حقیقت وارسی
قعرِ این دریا همین با غوطهخواران آشناست
ما جنونکاران ز طاقت یک قلم بیگانهایم
سختجانی با دلِ صبرآزمایان آشناست
بزمِ وصل و هستیِ عاشق خیالی بیش نیست
قطره دست از خود بشو، هرچند توفان آشناست
بیدل این محفل نهان در گریهٔ شمع است و بس
داغِ آن زخمم که با لبهای خندان آشناست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از تجربههای عمیق و متناقض شاعر است. او از خنده و گریه صحبت میکند و به روابط پیچیده میان احساساتش اشاره میکند. شاعر احساسات خود را مانند سایهای میبیند که میتوان آن را شانه کرد، و از درد و آرزوهایش سخن میگوید که به خانه ویران دلش پیوند خوردهاند. او همچنین به تاثیر ناصحان و عشق اشاره میکند و رابطهای تنگاتنگ میان صبر و زیبایی را بیان میکند.
شاعر در جستجوی وصال محبوبش است و احساس میکند که عشق و جنون با هم در هم تنیدهاند. او به بیان تفاوتهای ظاهری افراد در جامعه اشاره دارد و بر این باور است که همه در حقیقت مشترکاند. در نهایت، او از دینامیکهای عشق و دردهای پنهان در دل خود مینویسد و با گریهای خاموش در این محفل نهان، وجود خود را نابود شده مییابد.
هوش مصنوعی: من لبخندم به هزاران زخم و درد خاصی آشناست و اشکهایم هم مانند سیلابی، در دشتها و دامانهای بسیاری جریان دارد و با آنها آشناست.
هوش مصنوعی: سایهام را میتوان مانند مویی زیبا صاف کرد، زیرا ذهن من به اندازهای با افکار پراکنده و سردرگم آشنایی دارد.
هوش مصنوعی: دل من از آرزوهایم رها نمیشود. سالهاست که با این خانهی خراب آشنا هستم و این احساس در من جاری است.
هوش مصنوعی: من از سخنان نیکوکاران و راهنمایان میلغزم و نگرانم. چراکه مانند آب یک آدم برهنه، احساس vulnerability میکنم و با سختیهای زندگی آشنا هستم.
هوش مصنوعی: ظلم و بیعدالتی زیبایی و صبر عاشق به یکدیگر مرتبطاند. دل من به خاطر تیرِ عشقت مانند یک پیکان به هدفش نزدیک است.
هوش مصنوعی: من در حال انتظار دیدار معشوقم هستم و در این لحظهی شوق، نگاه تیرآسا و معنادارش با دلم به خوبی آشنا شده است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه گلهایی از باغ جنون میچینم، اما میدانم که دستم به گریبان آشنایی دارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس در درگاه شناخت و آگاهی طرد نمیشود، چون آیینهای که در آن همه میتوانند خود را ببینند، برای همگان چه مسلمان و چه غیرمسلمان یکسان و آشناست.
هوش مصنوعی: برای درک عمیق حقیقت، خود را در دل این مطلب غرق کن. عمق این دریا تنها برای کسانی که در آن غوطهورند، شناخته شده است.
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که به خاطر دیوانگی و عشق خود، از قدرت تحمل و صبر بیگانهایم و تنها کسانی که صبر را امتحان کردهاند، با ما آشنا هستند.
هوش مصنوعی: عشق و ارتباطی که در بزم وصل به وجود میآید، بیشتر یک تصور و خیال است و حقیقت ندارد. خود را از دلبستگیها رها کن، حتی اگر در بینهایت مشکلات و چالشها احساس راحتی میکنی.
هوش مصنوعی: بیدل در این جمع فقط در سکوت و اشک شمع حضور دارد و درد زخم عمیقش با لبهای خندان برایش آشناست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۸
هیچکس در بارگاهِ آگهی مردود نیست
صافیِ آیینه با گبر و مسلمان آشناست
حبذا طغرل که بیدل میسراید مصرعی
صافی آیینه با گبر و مسلمان آشناست
تا صبا با آن سر زلف پریشان آشناست
صد گره از غیرتم با رشته جان آشناست
غم هجوم آورد و من در فکر بیسامانیام
میزبان خجلت کشد هرچند مهمان آشناست
هرچه باداباد ما کشتی در آب انداختیم
[...]
چون صراحی، خندهام با چشم گریان آشناست
همچو گل چاک گریبانم به دامان آشناست
در گلستان محبت غنچهای کم دیدهایم
همچو زخم تیر، چشم ما به پیکان آشناست
هرچه از چشم تو دیدم، میکشم از دست دل
[...]
عجز بینش با تعلقهای امکان آشناست
اشک ما تا چشم نگشودن به مژگان آشناست
امتحانگاه حوادث بزم افلاس است و بس
سرد و گرم دهر با آغوش عریان آشناست
گرد ما ننشست جز در دامن زلف بتان
[...]
تا درین وادی غبار ما به دامان آشناست
دست مجنون از تحیر با گریبان آشناست
نیست اندر ساز قانون دل ما نغمهای
عمرها شد ناله ما با نیسان آشناست
میفتد بر پای مردم دم به دم از روی زرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.