مژه خواباندم و دل را به جمعیت علم کردم
تماشا پرگرانی داشت بر دوشیکه خمکردم
ز دور ساغر امکان زدم فال فراموشی
بر اعداد خیال این حلقه صفری بود کم کردم
به خواب زندگی دیدم سیاهی کم نمیگردد
ز تشویش نفس چون صافی از آیینه رم کردم
دبستان خیالم داشت سرمشق تماشایت
نوشتم نسخهٔ رنگیکه شاخگل قلمکردم
در آن دعوت که بوی منتی بیرون زد از خوانش
غذای همت از الوان نعمتها قسم کردم
طمع را هم به حال این خسیسان رحم میآید
گرفتم ماهیی را پوستکندم بیدرمکردم
ز من میخواست سعی نارسا احرام تسلیمی
چو اشک از سر به راه انداختن ساز قدمکردم
به قدر وحشتم قطع تعلق داشت آسانی
ز هر جیبیکه در دامن زدم تیغ دودمکردم
چه مقدار آنسوی تحقیق پر میزد شرار من
که هستی شمع را هم کشت تا سیر عدم کردم
کسی نگرفت از بخت سیه داد سپند من
تپیدم سوختم تا سرمه گشتن ناله هم کردم
ندامت برد از آیینهام زنگ هوس بیدل
به سودنهای دست این صفحه را پاک از رقم کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی احساسات و افکار خود پرداخته و لحظاتی از زندگی را با تصاویر زیبا و نمادین توصیف میکند. او از خواب و خیال، پژمردگی و افسردگی سخن میگوید و ابراز ناراحتی میکند که زندگیاش از سیاهی خالی نیست. شاعر همچنین به زیبایی و لذتهایی که با عشق و امید مرتبط است اشاره میکند، اما در عین حال، بر چالشها و سختیهای زندگی نیز تأکید دارد. او در نهایت به درک عمیقتری از خود و دنیای اطراف دست یافته و به نوعی تلاش میکند که گذشته را رها کند و خودش را از زنگار هوسهای زودگذر پاک کند. این شعر ترکیبی است از عشق، تشویش و تلاش برای رسیدن به آرامش در دل آشفتگیهای زندگی.
هوش مصنوعی: چشمانم را بستهام و با علم و دانش خود به تماشا نشستهام. بار سنگینی بر دوش دارم که آن را خم کرده است.
هوش مصنوعی: از دوری پیمانه، آینده را بررسی کردم و به خاطر فراموشی، خیالپردازیام به حلقهای بینهایت منجر شد که از آن کم کردم.
هوش مصنوعی: در خواب دیدم که نگرانی و اضطراب نفس و زندگی، مانند سایهای که از بین نمیرود، همیشه در کنار من است. اما من مانند آینهای صاف از آن دور شدم.
هوش مصنوعی: در دنیای خیال من، مدرسهای وجود دارد که در آن یادگاری از تماشای تو نوشتهام؛ یادگاریای که با رنگهای زیبا و شاخگلی مانند قلم، تزیین شده است.
هوش مصنوعی: در آن میهمانی که بوی لطف و محبت از سفرهاش به مشام میرسید، خود را به انواع نعمتها قسم خوردم.
هوش مصنوعی: من به حال فقرا و طمعورزان رحم میکنم، آنها را مثل ماهیای میدانم که پوستش را کندم و به سرنوشتشان توجهی ندارم.
هوش مصنوعی: او از من میخواست که با تلاش ناکافی، خود را برای پذیرش و تسلیم آماده کنم، مانند اشکی که به آرامی از چشمانم سرازیر شد. بنابراین، با گامهایی پیشرفتم.
هوش مصنوعی: به اندازه ترسم، ارتباطم را با اطراف قطع کرده بود. به سادگی از هر جیب که دست بردم، احساس خطر کردم و مثل اینکه دودی به وجود آورده باشم، در خودم تنش احساس کردم.
هوش مصنوعی: مدت زیادی از جستجو و کاوش من گذشت که آتش وجودم به اندازهای شعلهور شده بود که حتی شمع وجود را هم خاموش کرد و به سفری به دنیای نیستی رفتم.
هوش مصنوعی: هیچکس به من از سرنوشت بد کمک نکرد؛ من در درون خود میجوشیدم و میسوختم تا اینکه به حالتی رسیدم که ناله و فریاد کردم.
هوش مصنوعی: من از دیدن خودم در آینه پشیمان شدم و به زنگار آرزوهایم افسوس میزنم. درست مثل بیدل که با دقت، آثار منفی را از روی این صفحه محو کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وداع دورگرد عرضهٔ آرام رم کردم
سحر گل کردم و کار دو عالم در دو دم کردم
روا کم دارد اطوارم که گردد در دل رسوا
اگر آهم هوس سر کرد هم در دل علم کردم
وداع حرص راه حاصل آرام وا دارد
[...]
ز خاموشی بریدم من زبان هرزه گویان را
دو لب برهم نهادم کارشمشیرِ دودم کردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.