در نظرها معنیام گل میکند غیرت به چنگ
خامهام دارد مداد از محضر داغ پلنگ
ساز آفاق از نواهای شکست دل پر است
در صدای کوه یک میناست لبریز ترنگ
بینقابی اینقدرها برنمیدارد جمال
هر صفایی را که دیدم میکند ایجاد رنگ
هر قدر مینا به سنگ آید درین ناموسگاه
خجلت از روی پری شستهست رنگ
دل فضایی داشت پیش از دستگاه ما و من
خانهٔ آیینه تمثال نفسها کرده تنگ
از حدیث کینهجو ایمن نباید زیستن
هرکجا دم میزند دود دگر دارد تفنگ
از مدارای فلک ممکن مدان آرام خلق
خوابکو کز بهر آهو پوست اندازد پلنگ
محرم درد دل ما کس درین کهسار نیست
بر صدای ناتوانان سینه مالیدهست سنگ
رنگها دارد سواد سرمهٔ چشم بتان
کلک نقاشان صدف گلکرده در خاک فرنگ
فهم حکم اندازی شست قضا آسان مگیر
در ته بال پری این جا پری دارد خدنگ
با تامل مشورت درکار حق جستن خطاست
دامن فرصت کم افتادهست در دست درنگ
بیدل اینجا آفت امداد است سعی عافیت
فکر ساحل میتراشدکشتی ازکام نهنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و تجربیات شاعر میپردازد. شاعر از زیبایی و ظرافت هنر و عشق سخن میگوید، در عین حال به سختیها و چالشهای زندگی اشاره میکند. او از کینه و دشمنی در جامعه صحبت میکند و هشدار میدهد که نباید به راحتی به آرامش و امنیت اعتماد کرد. مشکلات و درد دلها در میان انسانها وجود دارد و احساس تنهایی در مواجهه با آنها مشهود است. همچنین، او با اشاره به تصویری از رنگها و زیباییها، به شگفتیهای زندگی و طبیعت نیز میپردازد و هشدار میدهد که در جستجوی حقیقت و معنای زندگی، باید آگاه و محتاط بود. در نهایت، شاعر با اشاره به ناممکنی آرامش در دنیای پرآشوب، بر لزوم تلاش برای رسیدن به عافیت و سعی در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در نگاهها، حضور و شخصیت من به شکلی جذاب و دلنشین جلوه میکند. احساس غیرت و شجاعت من به گونهای است که قلمم به جای مداد، به قدرتی شبیه داغ پلنگ تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: دنیای بیرون پر از نواهایی است که از دل شکسته برمیخیزند و در صدای کوه، پس از آن، یک ظرف پر از صدا و زیبایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر زیبایی و صفایی که دیدم، بدون پوشش و نقاب، نمیتواند آنقدر جذاب باشد که رنگ و جلوه خاصی را برای من ایجاد کند.
هوش مصنوعی: هر چه مینا به سنگ بخورد و آسیب ببیند، در این مکان به خاطر حیا و عفت، رنگش از روی زیبایی و لطافتش محو شده است.
هوش مصنوعی: دل قبل از اینکه تحت تأثیر خودخواهی و منیت قرار گیرد، فضایی آزاد و وسیع داشت. اما اکنون به خاطر این دستگاهی که به خود مشغول شده، همچون خانهای کوچک شده که در آن فقط بازتاب خود را میبیند و جایی برای دیگران ندارد.
هوش مصنوعی: هرگز نباید در کنار افرادی که عقدههای کینه و دشمنی دارند، زندگی کرد، زیرا هر جا که در آنجا تنش و جنگ وجود داشته باشد، خطرات و تهدیدات جدیدی نیز به وجود میآید.
هوش مصنوعی: از صبوری و تحمل آسمان در دلتنگی مردم انتظار نداشته باش، زیرا مانند پلنگی که برای شکار آهو به خواب میرود، ممکن است خطراتی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس نیست که به درد دل ما گوش دهد و در این کوهستان تنها، صدای ناتوانان به گونهای خاموش و دلشکسته به سنگ مالیده میشود.
هوش مصنوعی: رنگها به زیبایی رنگ سیاه سرمه چشم معشوقهها است، همانطور که نقاشان با خلاقیت خود از صدفهایی که در خاک فرنگ به دست آمده، زیبایی میسازند.
هوش مصنوعی: تحلیل و درک عواقب و تصمیمات سرنوشتساز را آسان نپندار. در اینجا، در زیر بال این پرنده، نشانههایی از سرنوشت نهفته است.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به ما میگوید که در پی یافتن حقیقت، باید از کار و تلاش دست نکشیم و درنگ نکنیم. اگر فرصتها را از دست بدهیم، ممکن است دیگر نتوانیم به آنها دست یابیم. بنابراین، باید با دقت و سریع عمل کنیم تا از فرصتهای محدود بهرهبرداری کنیم.
هوش مصنوعی: در اینجا، عواطف و مشکلات به مانند آبهای متلاطم دریا هستند و آدمی باید برای رسیدن به آرامش و ایمنی تلاش کند. در این پروسه، ممکن است خطراتی چون نهنگها وجود داشته باشد که میتواند زندگی فرد را تهدید کند. احساس نگرانی و تلاش برای نجات از این وضعیت نیز به وضوح حس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از دل و پشت مبارز می بر آید صد تراک
کز زه عالی کمان خسرو آید یک ترنگ
یاسمن آمد بمجلس، با بنفشه دست سود
حمله کردند و شکسته شد، سپاه با درنگ
با سماع چنگ باش، از چاشتگه تا آن زمان
کز فلک پروین برآید همچو سیمین شفترنگ
از دل و پشت مبارز، می برآید صد تراک
[...]
بینی آن ترکی که او چون برزند بر چنگ، چنگ
از دل ابدال بگریزد به صد فرسنگ، سنگ
بگسلد بر اسب عشق عاشقان بر تنگ صبر
چون کشد بر اسب خویش از موی اسب او تنگ تنگ
چنگ او در چنگ او همچون خمیده عاشقی
[...]
ای رخ رخشانت چون آئینه نادیده زنگ
زنگ بزدا از دل عاشق ببکمازی چو زنگ
آنکه رومی آرزو کرده عطایش چون عرب
آنکه ترکی آرزو کرده بساطش همچو زنگ
مادرش بوده است همچون زنگی زنگارگون
[...]
آمد آن ماه دو هفته با قبای هفت رنگ
زلف پربند و شکنج و چشم پرنیرنگ و رنگ
لؤلؤ اندر لاله پنهان داشت چون رویم بدید
چنگ را بر لاله زد لؤلؤ و برهم سود چنگ
گفت مهر از من گسستی با تو جای جنگ هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.