از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد
جبههٔ این بحر از سعی هوا پرچین نشد
با لباس فقرم از آلایش دنیا چه باک
این نمد هرگز به آب آینه سنگین نشد
از قبول خلق نتوان زحمت منت کشید
ای خوش آنسازی که قابل نغمهٔ تحسین نشد
سفله را بیدستگاهی خضر ره راستیست
این پیاده کجروی نگرفت تا فرزین نشد
سینه صافی هم نمیگردد علاج بدگهر
تیغ قاتل را وداع زنگ رفعکین نشد
دست بردارید از رنگ نشاط این چمن
شبنمی را پشت ناخن زین حنا رنگین نشد
صبح تیغش تا نکرد ابرو بلند از خواب ناز
همچو شمعم تلخی جان باختن شیرین نشد
در بهار صنعتآباد معانی رنگ و بو
چون زبان من به یک انگشت کس گلچین نشد
شوخی باد خزان سرمایهٔ اکسیر داشت
نیست زین گلشن پر کاهی که او زرین نشد
خواب راحت بود وقف بیخودی اما چه سود
رنگ ما پرها شکست و قابل بالین نشد
بسکه آزاد است بیدل از عبارات دویی
ناله هم این مصرع برجسته را تضمین نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با بیانی عمیق و فلسفی به موضوعات مختلفی چون رنج، فقر، تلاش و ناکامی میپردازد. شاعر به وقایعی اشاره میکند که باعث غم و اندوه او نشدهاند، و به این نکته میپردازد که با وجود چالشها و فقر، به پاکی و سادگی خود افتخار میکند. او همچنین به ناتوانی در جلب توجه دیگران و عدم تایید جامعه اشاره دارد. شاعر به دگرگونیهای زندگی و ناپایداریها، از جمله شادیهای زودگذر و ناامیدیهای عمیق میپردازد. بهطوریکه در نهایت تأکید میکند که با تمام تلاشها و آزادیهای احساسیش، نمیتواند به کمال و موفقیت حقیقی دست یابد. این شعر به نوعی انعکاس روح یک فرد جستجوگر و آزاداندیش است که در پی معنا و حقیقت میباشد.
هوش مصنوعی: ما از وقایع تلخ زندگی غمگین نشدیم و در برابر چالشها و مشکلات، دلسرد و ناامید نگردیدیم. تلاشهایمان مانند دیواری در برابر امواج و ضعفهای دنیا مقاوم و استوار است.
هوش مصنوعی: با اینکه من لباس فقر به تن دارم و به زرق و برقهای دنیا اهمیت نمیدهم، اما این نمد (پشمینه) هیچگاه به آب آینه سنگین نشده است.
هوش مصنوعی: از دشواریهای پذیرش مردم نمیتوان خسته شد، خوشا به حال کسی که شایسته ستایش و نغمههای تحسین است.
هوش مصنوعی: سفله بدون دستیار خضر، راستی و راهمان را گم کرده است. او که پیاده است، چرخش نادرستی دارد و تا زمانی که از نظر فکری و معنوی به کمال نرسد، نمیتواند به درستی هدایت شود.
هوش مصنوعی: سینهی پاک و بینقص هم نمیتواند درمانی برای زخمهای عمیق و بدجنسی باشد که تیغ یک قاتل باعث آن شده است. وداع با زنگی که نشانهی رفع کینه است، به تنهایی کافی نیست.
هوش مصنوعی: دست از شادابی و زیبایی این چمن بردارید، چرا که شبنمی که در پشت ناخن زین حنا به رنگی درنیامده است، نشانهای از آن نیست.
هوش مصنوعی: صبح که تیغ آفتاب بالا میآید، ابروهای من از خواب ناز بیدار نمیشود و من همچون شمعی هستم که در زندگیام تلخیهای بسیار را تجربه کردهام، اما این تلخیها هیچگاه شیرین و دلپذیر نمیشود.
هوش مصنوعی: در بهار، شهر صنعت و هنر معانی و زیباییها مانند گلها هستند، اما من نتوانستم به راحتی از آنها استفاده کنم و تنها به یک اشاره کوچک بسنده کردم.
هوش مصنوعی: باد خزان به شوخی میگوید که سرمایهاش بیفایده است؛ زیرا این گلشن پر از کاه، او را به طلا تبدیل نکرده است.
هوش مصنوعی: در حالتی که در خواب بیخیالی به سر میبریم، به نظر میرسد که راحتی وجود دارد. اما در نهایت، چه فایدهای دارد؟ رنگ ما و حال ما دگرگون شده و دیگر قابل استفاده نیستیم.
هوش مصنوعی: بیدل به حدی از قید و بند زبان رهاست که حتی در نالههایش هم نمیتواند این جمله برجسته را به طور واضح بیان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگز از شاخ گلی آغوش من رنگین نشد
از لب یاقوتیی دندان من خونین نشد
چشم مخموری به خون تلخ من رغبت نکرد
زین شراب لعل هرگز ساغری رنگین نشد
چون نپیچد بستر گل را بهم باد خزان؟
[...]
تیغ ما آلوده ی خون کسی از کین نشد
فتح شد روی زمین و توسن ما زین نشد
انجمن خندد ز بس بر گریه ی مستانه ام
نیست یک ساغر که همچون باده لب شیرین نشد
حاصل فغفور را دادم به چینی، تا مگر
[...]
چون شفق از رنگ خونم هیچکسگلچین نشد
ناخنی هم زین حنای بینمک رنگین نشد
از ازل مغز سر من پنبهٔگوش من است
بهر خواب غفلتم دردسر بالین نشد
در محیطیکاستقامت صید دام موج بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.