دوستان در گوشهٔ چشم تغافل جا کنید
تا به عقبا سیر این دنیا و مافیها کنید
خاک بر فرق خیال پوچ اگر باز است چشم
مفت امروپد این امروز بیفرداکنید
غیر آزادی که میگردد حریف سوز عشق
بهر ضبط این می آغوش پری میناکنید
ساقی این بزم بیپرواست مستان بعد ازین
چشم مخمورش به یاد آرید و مستیها کنید
غیرت آن قامت رعنا بلند افتاده است
یک سر مژگان اگر مردید سر بالا کنید
میکند یک دیده ی بیدار کار صد چراغ
روزنی زین خانهٔ تاربک بر دل واکنید
زین عمارتها که طاقش سر به گردون میکشد
گردبادی به که در دشت جنون برپا کنید
چارسوی اعتبارات از زیانکاری پر است
عاقبت سود است اگر با نیستی سودا کنید
آسمانها در غبار تنگی دل خفته است
بهر این آیینه ظرفی از صفا پیدا کنید
جز فراموشی ز ما بیحاصلان بیحاصلست
گر دماغ انفعالی هست یاد ما کنید
شیوه ادبار زیب جوهر اقبال نیست
هرزه میگردد سر بیمغز ما را پا کنید
از فضولی منفعل باشید کار این است و بس
خواه اظهار گدایی خواه استغنا کنید
شور و شر بسیار دارد با تعلق زیستن
کم زبیدل نیستند این فتنه از سر واکنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون غفلت انسان از حقیقت، اهمیت آگاهی و بیداری، و جستجوی آزادی میپردازد. شاعر به دوستانش توصیه میکند که از غفلت بیرون بیایند و به دنیای واقعی و معنوی سفر کنند. او به پوچی خیالها اشاره میکند و میگوید که فقط عشق و آزادی ارزشمندند. همچنین به یادآوری لذتهای زندگی و ضروری بودن داشتن نگاه بیدار تأکید میکند. شاعر ضمن انتقاد از ناپایداری و بیهدف زندگی، به ضرورت یادآوری و بیداری تاکید دارد و اینکه در نهایت خوشبختی در شناخت واقعیات زندگی و فرار از تعلقات و خشکاندن زوایای منفی آن نهفته است. در پایان نیز بر این نکته تأکید میکند که نادانی و بیتحرکی نتیجهای جز فراموشی ندارد.
هوش مصنوعی: دوستان را در دل خود نگه دارید و به آنها توجه کنید تا در این دنیا و آنچه در آن است، تجربههای خوب و فهم عمیقتری پیدا کنید.
هوش مصنوعی: اگر فکر بیهودهای در سر دارید، بهتر است به آن اهمیت ندهید. امروز فرصتی است که باید از آن بهره ببرید و منتظر فردا نباشید.
هوش مصنوعی: به غیر از آزادی، هیچ چیز دیگری نمیتواند دوستداشتن و سوز عشق را تسخیر کند. برای داشتن این احساسات عمیق، باید خود را در آغوش زیباییهایی چون پری و مینا گرفتار کنید.
هوش مصنوعی: ای ساقی، این میخانه بیپرواست. بعد از این، هنگامی که مستان مست میشوند، به یاد چشمان مخمور آنها باشید و لحظات شاد و مستی را تجربه کنید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهید به عشق و زیبایی کسی توجه کنید، باید به او احترام بگذارید و با افتخار و سر بالا به او نگاه کنید. او زیبایی و جذابیتی دارد که ارزش دیدن و تحسین کردن را دارد.
هوش مصنوعی: اگر چشمی بیدار باشد، میتواند نقش مهمی در روشنی و آگاهی داشته باشد. حتی یک چشم هوشیار میتواند به اندازهی صد چراغ در تاریکی یک خانه عمل کند و دل انسان را از غفلت رها کند.
هوش مصنوعی: در این جملات، شاعر به زیبایی و شکوه بناها و ساختمانها اشاره میکند که به سوی آسمان بلند شدهاند. او همچنین به وضعیتی اشاره دارد که در آن، طوفانی در دشت جنون به پا میشود، نشاندهنده هیجانات و آشوبهای درونی یا اجتماعی. در کل، شاعر به تضاد بین زیبایی و آشفتگی در زندگی توجه میکند.
هوش مصنوعی: در چهار طرف اعتبار، از ضرر و زیان پر شده است. در نهایت، اگر با عدم و نیستی معامله کنید، در سود خواهید بود.
هوش مصنوعی: آسمانها به خاطر غم و اندوه در دل، در حال آرامش و خواب هستند. برای این که این واقعیت را درک کنید، باید ظرفی از خلوص و پاکیزگی بیابید تا بتوانید آن را بهتر ببینید.
هوش مصنوعی: یاد ما را تنها فراموشی میتواند به فراموشی بسپرد و اگر کسی از ما یاد کند، باید در حالتی باشد که توانایی و فعالیت لازم را داشته باشد.
هوش مصنوعی: سیر قهری و بداقبالی زیبایی و ارزش را نمیآفریند، بلکه انسانهای بیفکر و نادان را به بیراهه میکشاند.
هوش مصنوعی: در اینجا به ما میگوید که بیدلیلی خود را در کار دیگران دخالت ندهیم. همین که نسبت به مسائل دیگران بیتوجه بمانیم، کافی است. چه نیازمند باشیم و گدایی کنیم، چه بینیاز و مستقل به نظر برسیم، در نهایت باید از فضولی پرهیز کنیم.
هوش مصنوعی: زندگی با وابستگی، پر از همهمه و هیجانات است و کسانی که در این دنیا گرفتارند، میتوانند به اندازه بیدل، دچار آشفتگی شوند. این فتنهها را باید از سر خود دور کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بتان سنگدل، تا چند استغنا کنید؟
ما خود از فکر شما مردیم، فکر ما کنید
جان محزون در تنم امروز و فردا بیش نیست
فکر امروز من و اندیشه فردا کنید
مردم از این غصه، میخواهم که یار آگه شود
[...]
سوختم از شوق، یاران راه حرفی وا کنید
نامه ای انشا کنید و قاصدی پیدا کنید
از جدایی دست و کلک من نمی چسبد به هم
از زبان خامه من نامه ای انشا کنید
کوچه نی شاهراه کاروان شعله نیست
[...]
دیده از نور جمال دوست چون بینا کنید
سر بلندان گوشه چشمی بسوی ما کنید
نوجوانان چون بیاد نرگسش نوشیدمی
اول هر جرعهٔ یاد من شیدا کنید
در شب زلف نگار دل فریبی گشت گم
[...]
تا توانید ای عزیزان پیشه از تقوی کنید
اندرین دار فنا فکر ره عقبی کنید
خیر و احسان از برای رفتگان فرضست فرض
از چه نیکیهای خود را پس دریغ از ما کنید
ما ندانستیم اندر دهر قدر عافیت
[...]
ای سفیهان بهرِ خود هم اندکی غوغا کنید
حال خود را دیده، واغوثا و واویلا کنید
کیسههای خالی خود را دهید آخر تکان
پس تکانی خورده دزدِ خویش را پیدا کنید
تا به کی با این لباسِ ژنده میریزید اشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.