گذشت عمر و شکست دل آشکار نکردم
هزارگل به بغل داشتم بهار نکردم
جهان به ضبط نفس بود و من ز هرزهدویها
به این کمند رسا یک دو چین شکار نکردم
نساختم به تنک رویی از تعلق دنیا
به قطع وهم دم تیغی آبدار نکردم
ز دست سوده نجستم علاج رنگ علایق
به درد سر زدم و صندل اختیار نکردم
وفا به عبرت انجام کار، کار ندارد
ز شرم میکشی اندیشهٔ خمار نکردم
جهان ز جوش دل آیینه خانه بود به چشمم
گذشتم از نفس و هیچ جا غبار نکردم
غبار جلوهٔ امکان گرفت آینهٔ من
ولی چه سودکه خود را به خود دچار نکردم
ز سیر این چمنم آب کرد غیرت شبنم
که هرزه تار نگه را عرق سوار نکردم
هوای صحبت دلمردگان نخواند فسونم
دماغ سوخته را شمع هر مزار نکردم
درین چمن به چه داغ آشنا شدم من بیدل
که طوف سوخته جانان لالهزار نکردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این قصیده به افکار عمیق شاعر درباره گذر زمان و تجربههای تلخ میپردازد. شاعر میگوید که با وجود گذشت عمر و دلشکستگی، احساساتش را پنهان کرده و از دنیا و تعلقات آن دوری کرده است. او به تکرار میگوید که از دنیای پر از افسوس دوری کرده و هرگز خود را در شرایط نامناسب غرق نکرده است. همچنین، به فکر و عبرت از گذشتهاش اشاره میکند و حسرتهایی از عدم ارتباط با دیگران و عدم لذت بردن از لحظات زندگی را به تصویر میکشد. در نهایت، او از درد و سوختگی ناشی از عشق و ارتباطات گمشده یاد میکند و به نوعی دلتنگی و ناامیدی در ارتباط با زندگی و دنیا را بیان میکند.
هوش مصنوعی: من سالها را گذراندم و هرگز درد دل خود را نمایش ندادم؛ با وجود اینکه هزاران گل را در آغوش داشتم، هرگز از زیبایی و شادابی زندگی بهرهمند نشدم.
هوش مصنوعی: زندگی به گونهای است که انسانها در تلاش و کوشش هستند و من در میان بینظمیها و حواشی، نتوانستم هیچ دستاوردی به دست آورم.
هوش مصنوعی: من به خاطر دنیا و وابستگیهای آن، خود را ضعیف نکردم و به هیچ وجه اجازه ندادم که شکنندگیام به دردسر بیفتد.
هوش مصنوعی: از دست رفتن را درمان نکردم و برای آرامش خاطر به مشکلات خودم پرداختم و به سراغ خوشگذرانی نرفتم.
هوش مصنوعی: وفا به یادآوری نتیجهٔ عمل خود، به شرم و خجالت نیازی ندارد؛ من در فکر نوشیدن شراب نیستم.
هوش مصنوعی: دنیا به مانند آینهای است که از شور و شوق دل ساخته شده است. من از میان آن عبور کردم و در هیچ جایی اثری از خود برجای نگذاشتم.
هوش مصنوعی: غبار ممکنات بر روی آینهٔ وجود من نشسته است، اما چه فایده که نتوانستم حقیقت خود را بشناسم و به آن پی ببرم.
هوش مصنوعی: از زیبایی این گلستان، غیرت شبنم مرا تحت تأثیر قرار داده است بهطوریکه هرگز اجازه ندادهام نگاه سرگردان و بیهدف بر من غلبه کند و خود را در عرق و تنهایی غرق کنم.
هوش مصنوعی: من به خواستِ گفتگو با مردگان نیاز ندارم و نمیخواهم گرفتار جاذبههای فریبندهشان شوم. هرگز به یاد آن شمعی که بر سر هر قبر روشن شده، نیفتادم؛ چون خودم را هنوز زنده میدانم.
هوش مصنوعی: در این گلزار به چه درد و رنجی آشنا شدم، من بیدل که عشق جانان، مرا مانند طوفانی در لالهزار نمیسوزاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.