نفس را شور دل از عافیت بیگانهای دارد
ز راحت دم مزن زنجیر ما دیوانهای دارد
غبارم در عدم هم میتپد گرد سر نازی
چراغم خامش است اما پر پروانهای دارد
تعلق باعث جمعیت است اجزای امکان را
قفس در عالم آشفتهبالی شانهای دارد
چه سوداها که شورش نیست در مغز تهیدستان
جنونگنج است و وضع مفلسی ویرانهای دارد
نفس یکدم ز فکر چارهٔ دل برنمیآید
کلید از قفل غافل نیست تا دندانهای دارد
مدان کار کمی با زحمت هستی بسر بردن
ز خود نگذشتن اینجا همت مردانهای دارد
اگر منعم به دور ساغر اقبال مینازد
گدا هم در بهدرگردیدنش پیمانهای دارد
به گردون نیسوار کهکشان باشی چه فخر است این
تلاش اوج جاهت بازی طفلانهای دارد
تو شمع محفلی تاکی نخواهی چشم پوشیدن
برای خواب نازت هرکه هست افسانهای دارد
غم نامحرمی بیتاب دارد کعبهجویان را
وگرنه حلقهٔ بیرون در هم خانهای دارد
قناعت مفت جمعیت دو روزی صبرکن بیدل
جهان دام است اگر آبی ندارد دانهای دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی همچون عشق، جنون، آزادی، و شرایط انسانی میپردازد. شاعر بیان میکند که نفس او از عافیت و آرامش بیگانه است و در زنجیر دیوانگی گرفتار است. او اشاره میکند که حتی در عدم نیز حس و حال خاصی دارد و چراغ وجودش خاموش است، اما هنوز عشق و اشتیاق برایش وجود دارد. همچنین به تعلقات بشری و محدودیتهایی که به وجود میآورد، اشاره کرده و در نهایت به جنون و فقر اشاره میکند که میتواند به عنوان گنجی ارزشمند محسوب شود. شاعر از اهمیت اراده و همت در مواجهه با چالشها سخن میگوید و به دقت بر لزوم آگاهی از خود تاکید میکند. در پایان، او تأکید میکند که دنیا جای فانی است و انسان باید برای یافتن معنا و حقیقت تلاش کند، حتی اگر دانهای در دست نداشته باشد.
هوش مصنوعی: نفس، احساس شوری و احساسات عمیق دارد که ناشی از بیگانگی با آرامش و راحتی است. از این رو، وقتی به این احساسات فکر میکنیم، نباید خود را در بند و زنجیر آن بیابیم، زیرا این حالت نوعی جنون و دیوانگی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: من در حالتی از نیستی هنوز هم به دور آن زیبای نازنین میچرخم. هرچند که چراغم خاموش است، اما باز هم عشق و دیوانگی من به او وجود دارد.
هوش مصنوعی: رابطهها و وابستگیها موجب ایجاد تنوع و گوناگونی در جهان میشوند، و در میان این آشفتگی، هر جزء از وجود به نوعی در قفسی محصور است.
هوش مصنوعی: در میان افراد بیپول و بیخبر، دیوانگیای وجود دارد که در آن گنجینهای از افکار و احساسات نهفته است. اما وضعیت آنها به گونهای است که زندگیشان مانند خرابهای ویران است و هیچ شور و حالی در آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: انسان در هر لحظه نمیتواند از دلخوشیها و مشکلاتش غافل شود. تا زمانی که درونش دارای دندانه و قفل باشد، راه حلی برای آن نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: در کارهای کوچک نباید از زحمت و تلاش فرار کرد، زیرا اگر بتوانی از خودت بگذری و تلاش کنی، واقعاً به موفقیت میرسی.
هوش مصنوعی: اگر کسی که خوششانس است با افتخار دور ساغر (جام) خودش میچرخد، حتی گدای بینوا هم در جستجوی خود برای خوشبختی، یک پیمانهای دارد که نشاندهنده آرزوها و امیدهایش است.
هوش مصنوعی: اگر بر اریکه آسمانها نشستهای، چه ارزشی دارد؟ این تلاش برای رسیدن به اوج مقام، چیزی بیش از بازی کودکانه نیست.
هوش مصنوعی: تو در این مجلس مثل شمعی هستی که نمیتوانی از نور خود مسکوت بمانی و برای خواب ناز تو، هر کسی داستانی دارد.
هوش مصنوعی: غم بیثباتی دلتنگی کسانی را که به دنبال کعبه هستند در بر دارد، وگرنه در بیرون در هرمزانی است که خانهای منزل دارد.
هوش مصنوعی: سادهزیستی و قناعت بگذارید دو روزی صبر کنید. دنیا مثل دام است و اگر کسی نتواند آب به دست آورد، حداقل دانهای برای گذراندن زندگی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گریبان دلم را نعره مستانه ای دارد
سر زنجیر این دیوانه را دیوانه ای دارد
ترا سامان کاوش نیست از کوتاهی بینش
وگرنه هر شراری در دل آتشخانه ای دارد
به خود از پیچ و تاب رشک چون زنجیر می پیچم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.