گنجور

 
بیدل دهلوی

در تماشایی‌که باید صد مژه بالا شکست

خواب غفلت چون نگه مارا به چشم‌ما شکست

شوق بیتاب و قدم لبریزجوش آبله

تاکجاهابایدم مینا به پر پا شکست

خاک‌گردیدیم و از ذوق طلب فارغ نه‌ایم

نام در پرواز آمد تا پر عنقا شکست

عالمی را حسرت آن لعل درآتش نشاند

موج‌گوهر خار در پیراهن دریا شکست

در خم زلفت چسان فتاد دل‌گردد بلند

این شبستان سرمه‌دانها درگلوی ما شکست

سرکشان بگذار تا گردند پامال غرور

گردن این قوم خواهد بار استغنا شکست

تاکدامین قطره گردد قابل تاج‌گهر

صد حباب اینجا زبی‌مغزی سرخود راشکست

مو خون لاله می‌آید سراسر در نظر

یا دل دیوانه‌ای در دامن صحرا شکست

بی‌تکلف از غبار یاس دلها نگذری

تشنهٔ خون می‌شد هرذره چون مینا شکست

برفریب نسیه نقد خرمیها باختیم

ساغر امروز ما بدمستی فردا شکست

تا لطافت از طبایع رفت شعراز رتبه ماند

مشتری‌گردید سنگ و قیمت‌کالا شکست

بیدل ازبس شوق دل محمل‌کش جولان ماست

خواب مخمل موج زد خاری اگردرپا شکست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

ریخت در دل سینه من هر که را مینا شکست

من شدم مستان خمار هر که را صهبا شکست

در خمار و مستی از ما چون نمی گیرد خبر

توبه ما را چرا آن چشم بی پروا شکست؟

می کند خون گل ز چشم غیرتم بی اختیار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
جویای تبریزی

عالم آب است جام می زدست ما شکست

چون حباب این کاسه آخر بر سر دریا شکست

با سرشکم شوخی در خون تپیدن هم نماند

ضعف تا بال و پر پرواز رنگم را شکست

کامیاب لذت افتادگی خواهی شدن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جویای تبریزی
بیدل دهلوی

تازمستی غنچه برفرق چمن میناشکست

رنگ ما هم ازترنج جام می صفرا شکست

تنگنای شهر، تاب شهرت سودا نداشت

گرد ما دیوانگان در دامن صحرا شکست

می‌رود بر باد عالم‌گر خموشان دم زنند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه