موجگل بیتو خار را ماند
صبح، شبهای تار را ماند
به فسون نشاط خون شدهام
نشئهٔ من خمار را ماند
چشم آیینه از تماشایش
نسخهٔ نوبهار را ماند
زندگانی وگیر و دار نفس
عرصهٔ کارزار را ماند
گل شبنمفروش این گلشن
سینهٔ داغدار را ماند
چند باشی ز حاصل دنیا
محو فخریکه عار را ماند
شهرت اعتبار تشهیرست
معتبر خر سوار را ماند
دود آهم ز جوش داغ جگر
نگهت لالهزار را ماند
میکشندت ز خلق خوش باشد
جاه هم پای دار را ماند
تا نظر باز کردهای هیچ است
عمر برق شرار را ماند
مژه واکردنی نمیارزد
همه عالم غبار را ماند
محو یاریم و آرزو باقیست
وصل ما انتظار را ماند
بیتو آغوش گریهآلودم
زخم خون درکنار را ماند
سایه را نیست آفت سیلاب
خاکساری حصار را ماند
نسخهٔ صد چمن زدیم بهم
نیست رنگیکه یار را ماند
مژهٔ خونفشان بیدل ما
رگ ابر بهار را ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بیانگر احساس عمیق دلشکستگی و غم ناشی از جدایی از معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و تأثیرگذار، به توصیف بیکسی و اندوه خود میپردازد. او احساس میکند که بدون محبوبش، زندگی همچنان ادامه دارد اما هیچ چیز به آن زیبایی و معنا نمییابد. همچنین، شاعر به حالتهای مختلف درونی خود اشاره میکند، از جمله اشتیاق و انتظار برای وصال. در نهایت، این شعر بیانگر حسرت و غم ناشی از فقدان عشق است.
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، زیبایی مانند گل موجدار باقی میماند و مانند صبحی که عشق تو را ندارد، شبهای تار اندوه را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: من به خاطر شوق و خوشحالی درونم، حالتی از نشئگی پیدا کردهام که به حالت سرخوشی مرتبط است و نشانهای از خماری را با خود ندارد.
هوش مصنوعی: چشم مانند یک آیینه است که با تماشای او، یاد بهار نو را به یاد میآورد و به آن فکر میکند.
هوش مصنوعی: زندگی و چالشهای آن به مانند میدان جنگی است که همیشه در حال فعالیت و تلاش هستیم.
هوش مصنوعی: گل شبنمفروش در این باغ پر از درد، همچون یادگار زیبایی است که در دل زخمهای عمیق جا گرفته.
هوش مصنوعی: چندtime به خاطر دستاوردهای دنیوی مغرور هستی؟ چرا که این غرور مثل عار و ننگ باقی میماند.
هوش مصنوعی: شهرت به اعتبار و شهرتی که به آن داده میشود وابسته است، مثل اعتبار سوار خر که تنها به خاطر سوار شدن بر آن به دست میآید.
هوش مصنوعی: دود آهم به دلیل شوق و درد درونم، مانند آتش سوزان در جگرم، دائما بالا میرود و یادآور زیباییهای لالهزار است که در ذهنم نقش بسته است.
هوش مصنوعی: تو را از میان مردم میبرند و این خوب است، چون مقام و جایگاه تو مانند دار است که در آن میمانی.
هوش مصنوعی: تا وقتی که به دنیا نظر کردهای، عمرت مانند برقی زودگذر و بیاهمیت است.
هوش مصنوعی: به خاطر یک پلک زدن هم نمیارزد که تمام دنیا را با غبار خود پوشانید.
هوش مصنوعی: ما در عشق یار غرق شدهایم و همچنان آرزوی وصال و دیدار او در دلمان باقی مانده است. انتظار برای رسیدن به او همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: بدون تو، آغوشم پر از گریه و اندوه است و زخمهایم به جای خونی که باید باشد، در کنارم باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: سایه تحت تاثیر سیلاب قرار نمیگیرد و مانند حصار باقی میماند.
هوش مصنوعی: ما صد گلزار را با همدیگر به تصویر کشیدیم، ولی رنگی که در آن یار ما دارد، هیچ کدام از گلها ندارد.
هوش مصنوعی: مژههای اشکآلود دل ما مانند رگهای باران بهاری هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طالعم زلف یار را ماند
وضع من روزگار را ماند
دل هوس تشنه است ورنه سپهر
کاسهٔ زهر مار را ماند
نفس من به این فسرده دلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.