عمرها شد عرق از هستی مبهم داریم
چون سحر در نفس آیینهٔ شبنم داریم
قدردان چمن عافیت خویش نهایم
چه توان کرد نصیب از گل آدم داریم
یک نفس آینهٔ انس نپرداخت نفس
فهم کن اینهمه بهر چه ز خود رم داریم
کم و بیش آنچهکسی داشت رهاکرد و گذشت
فرض کردیم کزین داشته ما هم داریم
زندگی پردهٔ سحر است چه باید کردن
عشرت هر دو جهان زین دو نفس غم داریم
نگسست از دل ما حسرت ایام وصال
دامن رفته ز دستیست که محکم داریم
با همه ذوق طلب طاقت دیدار کراست
این هوس به که بر آیینه مسلم داریم
غیرتسلیم ز ما هیچ نمیآید راست
پا و سر چون خط پرگار به یک خم داریم
گر فضولی نشود ممتحن بست و گشاد
گنجها برکف دستی است که بر هم داریم
عذر احباب تلافیگر آزار مباد
کوشش زخم به سامان چه مرهم داریم
با همه ربط وفاق این چه دل افشاریهاست
سبحه سان پا به سر آبلهای هم داریم
شکر هم بیدل از آثار نفاق است اینجا
الفت، آنگه گله؟ پیداست حیا کم داریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی زندگی و تجربیات انسانی میپردازد و احساسات درونی خود را دربارهٔ فقدان و ناامیدی بیان میکند. او به ناپایداری دنیا و حسرت بر روزهای خوش گذشته اشاره دارد و میگوید که انسانها به رغم برخورداری از نعمتها، شکرگزاری نکرده و معمولا در حسرت و آرزوها غوطهورند. همچنین او بر این نکته تأکید میکند که در دنیای پر از چالشها و مشکلات، هر فرد باید به خودشناسی و تامل در آثار و پیوندهای انسانی بپردازد. این شعر، به نوعی استیصال و longing به وصال و آرامش خاطر را نیز به تصویر میکشد و از تنهایی و درد دل میگوید.
هوش مصنوعی: زندگیهای زیادی گذشته است و ما همچنان در دنیایی نامشخص به سر میبریم، مانند صبح که در نفس خود زیباییهای طبیعی را احساس میکنیم.
هوش مصنوعی: ما به نعمتهای زندگیامان و خوبیهایش اهمیت نمیدهیم. چه میتوان کرد، ما فقط فرصتی برای لذت بردن از زیباییهای دنیا داریم.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، آینهای از ارتباط انسانی را نادیده نگیر؛ خوب درک کن که چرا ما اینقدر از خود دور شدهایم.
هوش مصنوعی: هرکس مقداری از داراییاش را رها کرد و به سوی آینده رفت. ما هم اینطور فکر کردیم که آنچه او دارد، ما هم به نوعی صاحب آن هستیم.
هوش مصنوعی: زندگی مانند نمایشی جادویی است و از ما میخواهد در این دنیا که پر از لذتهاست، چگونه باید رفتار کنیم. اما در این میان، ما به خاطر دو جنبه از زندگیمان، همواره با غم روبرو هستیم.
هوش مصنوعی: حسرت روزهای بیداری و وصال در دل ما فراموش نمیشود. این حسرت ناشی از این است که دامن (نیاز و آرزوهای ما) از دست ما رفته و ما باید آن را به شدت نگه داریم.
هوش مصنوعی: با تمام شوق و اشتیاقی که برای دیدن او داریم، این آرزو بهتر است که در آینه حقیقت جا داشته باشد.
هوش مصنوعی: ما در برابر تسلیم شدن، هیچگونه تاب و تحملی نداریم. مانند پرگار که در یک نقطه ثابت است و فقط به دور آن میچرخد، ما نیز با تمام وجود بر سر اصول خود ایستادهایم.
هوش مصنوعی: اگر فضولی در کارها پیش نیاید، امتحانکننده میتواند درهای گنجها را به روی ما باز کند، به شرطی که همکاری و همفکری داشته باشیم.
هوش مصنوعی: دوستانی که به ما آسیب میزنند، قابل بخشش نیستند، پس چه تلاشی برای التیام زخمها کنیم وقتی که مرهمی نداریم؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به ارتباط و همبستگی میان انسانها اشاره دارد. فرد با بیان این که با وجود تمامی اتصالات و پیوندها، احساساتی از دل تنگی و ناراحتی در او وجود دارد. در واقع، او نشانههایی از درد یا مشکل را در زندگیاش ذکر کرده و به نوعی نشان میدهد که حتی با وجود ارتباطات، هنوز هم مشکلات و دردهایی برایش وجود دارد. این احساس، شبیه به حالتی است که در این دنیا همه چیز به هم مرتبط است، اما در عین حال مشکلات شخصی نیز قابل توجه است.
هوش مصنوعی: شکر و محبت از نتایج نفاق است. اینجا رابطهای وجود دارد و آنجا اختلاف؛ واضح است که ما حیا و شرم کمتری داریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما فراغ از غم بیش و کم عالم داریم
غم نداریم اگر بیش و گر کم داریم
نیست یک دم که غمت همدمی ما نکند
همه دم خاطر شاد و دل خرم داریم
غم عشق است که دل را فرحی می بخشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.