وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما
گردد چوگوهر آبگره درگلوی ما
ای دربهار و باغ به سوی توروی ما
نام تو سکهٔ درمگفتگوی ما
بحریم ونیست قسمت ما آرمیدنی
چون موج خفته استتپش موبه موی ما
از اختراع مطلب نایاب ما مپرس
با رنگ و بو نساختگل آرزوی ما
ما وحباب آب زیک بحرمیکشیم
خالی شدن نبرد پری از سبوی ما
چون صبح چاک سینهٔ ما بخیهای نداشت
پاشیدن غبار نفس شد رفوی ما
عمریست باگداز دل خود مقابلیم
ای آینه عبث نشوی روبروی ما
ناگشته خاک دست نشستیم از غرور
چون شعله بود وقفتیمم وضوی ما
نقاش زحمت خط و خال آنقدر مکش
خط میکشد به سایهٔ موآب جوی ما
تا چند پروری به نفس مزرع امید
بایدکشید خاطر او را به سوی ما
غماز ناتوانی ما هیچکس نبود
بیدل شکست رنگ برون داد بوی ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت لب معشوق میپردازد و به تأثیر عاطفی آن بر شاعر اشاره میکند. شاعر از گوهری میگوید که در گفتوگوها و در دل ایجاد میشود و عشق و احساسات خود را با تصاویر طبیعت و گلها توصیف میکند. او به ارتباط بین عشق و زندگی اشاره میکند و بر این نکته تأکید میکند که حتی در دلتنگیها و مشکلات، وجود معشوق به زندگیاش معنا میبخشد. در نهایت، شاعر با تلمیح به دشواریها و زیبایی عشق، به بیان احساسات عمیق خود میپردازد و بر ناتوانی در بیان کامل این عشق تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اگر لبهای تو در گفتگوهای ما به شکوفایی برسد، مانند گوهر با ارزشی خواهد بود که در گلوی ما جا دارد.
هوش مصنوعی: ای تو در بهار و باغ، به سوی ما مثل یک سکهٔ نقره در گفتگوی ما جا داری.
هوش مصنوعی: در زندگی ما، آرامش و آسایش جایی ندارد و ما همچون مویی هستیم که در تپش و جنبش است، حتی وقتی که به نظر میرسد آرام هستیم.
هوش مصنوعی: از ما در مورد موضوعی نادر نپرس، زیرا با زیبایی و جذابیت نمیتوان احساسات عمیق و آرزوهای واقعیمان را بیان کرد.
هوش مصنوعی: ما همچون حبابی در آب هستیم که از دریای عشق مینوشیم، و زمانی که دل از معشوق خالی میشود، آنوقت است که پری از سبوی ما ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا رسید و دل ما داغی نداشت، غبار نفس ما به نوعی بر زخمهای قلبمان نشسته و آن را التیام بخشید.
هوش مصنوعی: مدتیست که دلباختهام و به عشق خود مشغول هستم. ای آینه، بیهوده خود را به ما نشان نده.
هوش مصنوعی: ما از روی غرور، بیآنکه در خاک فرورفته باشیم، ایستادهایم. در حالی که آتش وجود ما به تو اختصاص یافته و وضوی ما از این شعله است.
هوش مصنوعی: نقاش به زحمت در حال کشیدن طرح و نقوشی است و خط و خالهایی را بر روی سایهٔ موهایمان طراحی میکند. او به قدری در این کار مشغول است که ما را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: چقدر باید به آرزوی خود امیدوار باشی و روح خود را به سمت ما جلب کنی؟
هوش مصنوعی: هیچکس از ناتوانی ما خبر نداشت، اما بیدل، شکست خود را با نشانهها و عطر وجودش نشان داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای با عدوی ما گذرنده ز کوی ما
ای ماهروی شرم نداری ز روی ما؟
نامم نهاده بودی بدخوی جنگجوی
با هر کسی همی گله کردی ز خوی ما
جستی و یافتی دگری بر مراد دل
[...]
یکره چو غنچه خنده زنان بین بسوی ما
باشد که بشکفد گل دولت بروی ما
ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت
رنگی برآورد چمن آرزوی ما
سر رشته گم مکن که ز عهد ازل تورا
[...]
آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما
رنگی درین بهار نیامد به روی ما
چون موجه سراب اسیر کشاکشیم
هر چند متصل به محیط است جوی ما
باد مراد کشتی ما زور باده است
[...]
هرگز نبرد خاطر خوش ره به سوی ما
از باده تر نکرد گلویی سبوی ما
بینم در آینه اگر از بخت واژگون
تمثال نیز روی نتابد ز روی ما
چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما
در سجده خاک شد سر تسلیم خوی ما
بیهوده همچو موج زبان برنمیکشیم
لبریز خامشیست چوگوهر سبوی ما
ای وهم عقده بر دل آزاد ما مبند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.