به هرکجا مژهام رنگ خواب میریزد
گداز شرم به رویم گلاب میریزد
مباش بیخبر از درس بیثباتی عمر
که هر نفس ورقی زین کتاب میریزد
صفای دل کلفاندود گفتگو مپسند
نفس برآتش آیینه، آب میریزد
ز تنگنای جسد عمرهاست تاختهایم
هنوز قامت پیری رکاب میریزد
گلی که رنگ دو عالم غبار شوخی اوست
چو غنچه خون مرا در نقاب میریزد
خوشم به یاد خیالیکهگلبن چمنش
گل نظاره در آغوش خواب می ریزد
گداز دل به نم اشک عرض نتوان داد
محیط، آب رخی از سحاب میریزد
ز خویش رفتن عاشق بهار جلوهٔ اوست
شکست رنگ سحر، آفتاب میریزد
مخور ز شیشهٔ گردون فریب ساغر امن
که سنگ رفته به جای شراب میریزد
ز بیقراری خود سیل هستی خویشم
چو اشک رنگ بنای من آب میریزد
به حرف لب مگشا تا توانی ای بیدل
که آبروی نفس چون حباب میریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیان احساسات عمیق و زودگذر زندگی میپردازد. شاعر به نقاط ضعف و ناپایداری عمر اشاره میکند و هشدار میدهد که زندگی هر لحظه میتواند دستخوش تغییر شود. او با تصاویری از خواب، اشک و دل شکستگی از زیباییها و دردهای زندگی سخن میگوید و نشان میدهد که عشق و امیدها نیز در معرض زوال هستند. در نهایت، شاعر به ناچیز بودن هستی و زودگذری آن میپردازد و بر اهمیت فراموش نکردن حقیقت زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: هرجا که چشمانم به خواب میروند، رود خجالت بر صورتم ریخته میشود و همچون گلاب جاری است.
هوش مصنوعی: همیشه آگاه باش که زندگی ناپایدار است و هر لحظه فرصتی جدید به وجود میآید که ممکن است از دست برود.
هوش مصنوعی: حرف زشت و بیاحترامی که از دل ناپاک برمیآید را نپسند. نفس وجودی خود را به مانند آتش بدان، زیرا آن را با آبی که در آیینه میریزد، پاک و روشن میکند.
هوش مصنوعی: از مشکلات و محدودیتهای زندگی و جسم خود، سالهاست که تلاش میکنیم، اما هنوز نشانههای پیری و کهولت را احساس میکنیم.
هوش مصنوعی: گلی که رنگ و بویش در دنیا همه جا پراکنده است، مانند غنچهای است که اشک خونین مرا در زیر پوششی پنهان میکند.
هوش مصنوعی: من از یادآوری خیالی خوشحالم که در آن گلهای باغ چمن در آغوش خواب به تماشای زیبایی میریزند.
هوش مصنوعی: دل به شدت در حال ذوب شدن است و نمیتوانم درد و رنج خود را به کسی بگویم. او به نرمی اشک میبارد، گویی مانند باران از آسمان میریزد.
هوش مصنوعی: عاشق بهاری که در دلش جوانه زده، خود را از وجود خود جدا میکند و در این حال، زیباییهای زندگی، رنگهای زیبای صبح را شکست میدهد و نور آفتاب را روانه میکند.
هوش مصنوعی: به خودت خیانت نکن و فریب ظاهر خوش و امن زندگی را نخور، چون ممکن است آنچه به نظر میرسد خوب است، در واقع جایگزینی برای حقیقت تلخ باشد.
هوش مصنوعی: از شدت بیقراریام، وجودم به سیل میماند و همانطور که اشکهایم رنگین هستند، ساختار وجودیام هم در حال شسته شدن است.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی، راز دل خود را فاش نکن؛ زیرا آبروی انسان مانند حبابی است که به محض لمس، میترکد و میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تویی که از لب لعلت گلاب میریزد
ز زلف پرشکنت مشک ناب میریزد
متاب زلف خود، ای آفتاب رخ، دیگر
که فتنه زآن سر زلف به تاب میریزد
به هر سخن، که لب همچو شکر تو کند
[...]
مگو که شیشه به ساغر شراب می ریزد
به قالب مه نو، آفتاب می ریزد
به گرمی نگه از شعله تاب میریزد
به نرمی سخن از گوهر آب میریزد
طراوت عرق شرم را تماشا کن
چو برگ گل ز نقابش گلاب میریزد
صبا به دامن آن زلف تا زند دستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.