کند هر جا عرق ز آن ماه تابان گلفشان انجم
شکست رنگ سازد جمع چون برگ خزان انجم
جبین و عارضش از دور دیدم در عرق گفتم
که این ماه است و آن خورشید تابان است و آن انجم
تو بر خاک درش یک نقش پا کسب سعادت کن
به اظهار اثرگو داغ شو بر آسمان انجم
در آن وادی که یاد اوست شمع راه امیدم
توان خرمن نمودن از غبار کاروان انجم
عرق جوش است حسن ای شوق چشم حیرتی وا کن
قدح باید گرفت آندم که آمد در میان انجم
به هرجا شکوهای گل کرده است از بخت ناسازم
ز خجلت چون شرر در سنگ میباشد نهان انجم
به غیر از سوختن تخمی ندارد مزرع امکان
به این حاصل مگر در خاک کارد آسمان انجم
شراری چند سامان کن اگر در خود زدی آتش
نمیتابد به کام بینوایان رایگان انجم
چراغ این شبستان قابل پرتو نمیباشد
نتابد کرم شبتابی مگر در آشیان انجم
تو از غفلت به صد امید سودا کردهای ورنه
به غیر از چشمک خشکی ندارد در دکان انجم
درین حسرت که مهر طلعتش کی پرده برگیرد
چو بیدل میتپد هر شب به چشم خون فشان انجم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف زیبایی یک معشوق پرداخته و احساسات خود را نسبت به او بیان میکند. او معشوق را به ماه و خورشید تشبیه میکند و از زیباییاش به وجد میآید. شاعر تأکید میکند که برای رسیدن به سعادت باید به نشانههای عشق توجه کرد و از یاد آن معشوق در دل امید و روشنی داشته باشد. او همچنین بر این نکته تأکید دارد که عشق حقیقی در دنیا رنج و سوختن به همراه دارد و نمیتوان بدون تلاش و محبت واقعی به نتیجهای دلخواه دست یافت. در نهایت، شاعر با حسرت در انتظار دیدار معشوق و زیبایی اوست و شب را به تپش قلب و اشک چشم خود تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: هر جا که عرق آن ماه زیبا بریزد، رنگ و جلوه میسازد و جمعی مانند برگهای خزان میشوند.
هوش مصنوعی: از دور، پیشانی و صورت او را در حال عرقریزی دیدم و گفتم که این چهره مانند ماه است و آن درخشش مشابه خورشید تابان و ستارههاست.
هوش مصنوعی: بر خاک در خانهاش رد پای خود را بگذار و برای رسیدن به سعادت تلاش کن، تا به نشان آثار خودت بر آسمان ستارگان دیده شوی.
هوش مصنوعی: در جایی که یاد او در ذهن من ساری و جاری است، شمع امید من میتواند از غبار و کدورتهای زندگی، روشنی و روشنایی بیافریند.
هوش مصنوعی: خوشی و زیبایی مانند عرقی در جوش و خروش است. ای شوق و اشتیاق، چشمانت را باز کن و ببین! باید در آن لحظهای که ستارهها در میان آسمان پدیدار میشوند، جامی را پر کن و لحظه را غنیمت بشماری.
هوش مصنوعی: در هر مکان، زیبایی و شکوهی وجود دارد، اما از سر نارضاتی که از سرنوشت خود دارم، خجالتزدهام. این احساس مانند شعلهوری است که درون سنگ پنهان شده و نمیتواند خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: جز سوختن، زمین هیچ ثمرهای ندارد؛ دستاورد خاصی نمیتوان از آن برداشت کرد، مگر اینکه باران آسمان بر آن ببارد.
هوش مصنوعی: با ایجاد نظم و ترتیب در افکار و احساساتت، میتوانی آتش درون خود را کنترل کنی. این آتش اگر به درستی مدیریت نشود، نمیتواند به دیگران نفعی برساند و فقط به درد و رنج آنها میافزاید.
هوش مصنوعی: نور این شبستان قابل درخشش نیست، مگر اینکه شبتابی چون کرم در آشیانه ستارهها بدرخشد.
هوش مصنوعی: تو به خیالهای بیاساس و امیدواریهای بیجای خود ادامه میدهی، در حالی که اگر از خواب غفلت بیدار شوی، خواهی دید که جز چشمک زدن ستارهها، چیزی در آسمان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این آرزو هستم که کی چهره محبوبم از پشت پرده بیرون خواهد آمد. مانند بیدل، هر شب چشمانم به خاطر عشق او به شدت اشک میریزند و میدرخشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنینکز گردش چشم تو میآید به جان انجم
سزد گر شرم ریزد چون عرق با آسمان انجم
تو هر جا می خرامی نازنینان رفتهاند از خود
بود خورشید را یکسر غبار کاروان انجم
سر زلفت ز دستم رفت و اشکی ریخت از مژگان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.