ز شوخی تا قدح میگیرد آن بیدار مست من
به چینی خانهٔ افلاک میخندد شکست من
خیالش نقش امکان محو کرد از صفحهٔ شوقم
به صورت پی نبرد آیینهٔ معنیپرست من
چو آن آتش که دود خویش داغ حسرتش دارد
نگردید از ضعیفی سایهٔ من زیر دست من
به نظم عافیت در فتنهزار کشور هستی
لب و چشمیست گر مقدور باشد بند و بست من
به تحقیق عدم افتادم و در خود نظر کردم
گرفت آیینه نیز از امتیاز نیست هست من
به هر جا پا بیفشردم ز وحشت صرفه کم بردم
نگین نقشم، گشاد بال و پر دارد نشست من
به رنگ غنچه لبریز بهار آفتم بیدل
نفس گر میکشم میآید آواز شکست من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و پیچیده شاعر است که به تأمل در مورد زندگی و وجود خود میپردازد. شاعر از حالتی میان شادابی و ناامیدی صحبت میکند، جایی که در عین شادی و شور، حسرت و ضعف را نیز تجربه میکند. او به تصویرسازیهای شاعرانگی و بیدار شدن از خواب غفلت اشاره دارد و از تأثیرات محیط اطرافش بر روی احساساتش میگوید. در نهایت، شعر به تضادها و کشمکشهای درونی شاعر در جستجوی حقیقت و معنا میپردازد.
هوش مصنوعی: از شوخی و بازیگوشی، آن مست بیدار من تا وقتی که دستش به جام میرسد، به خانهٔ آسمانها میخندد و به شکست من میخندد.
هوش مصنوعی: او با خیال خود به طور کامل از صفحهی شوق من محو شد، به طوری که آینهای که به دنبال معناست نتوانست تصویرش را ببیند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همچون آتش دودی که حسرت و داغ زودگذرش را با خود دارد، من به خاطر ضعف و ناتوانیم، اثر و سایهام را بر دیگران نمیتوانم برسانم. دلیلی برای ایجاد حسرت و ندامت از دست دادن قدرت و تاثیرگذاری را در خود احساس میکنم.
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و پرتنش جامعه، وجود افرادی که بتوانند مراقب و نگهدار باشند، مانند لب و چشم هستند. اگر به من اجازه داده شود، سعی میکنم با تدبیر و مدیریت، اوضاع را ساماندهی کنم.
هوش مصنوعی: به راستی من به درک عدم رسیدم و درون خود را بررسی کردم. همچنین، متوجه شدم که آیینه نیز از ویژگیها و تمایزات من نیست و تنها وجود من است که مهم است.
هوش مصنوعی: هر کجا قدم نهادم، از ترس و نگرانی کمتر شدم و نقش نگین من، بال و پر گشادهای دارد و اکنون در اینجا نشستهام.
هوش مصنوعی: بهشت با جلوههای رنگارنگ و شادابش دلها را پر میکند. هنگام دیوانگی و شور زندگی، وقتی که کمکم نفس میکشم، صدای درد و شکستی که در درونم هست به گوش میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عجب در عربدهست امروز با من ترک مست من
گریبانم به دست او و دامانش به دست من
منم پر سرو و گل باغی ز فکر قد رخسارش
که باشد تیر طعن عیبجویان خاربست من
به دارم سر بلندی داد آن نخل جهان آرا
[...]
به وهم این و آن خون شد دل غفلتپرست من
وگرنه همچو صحرا دامن خود داشت دست من
تحیر در جنون می غلتد از نیرنگ تصویرم
ز پرواز نگاهکیست یارب رنگ بست من
سلامت متهم دارد بهکمظرفی حبابم را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.