قید الفت هستی وحشتآشیانیهاست
شمع تا نفس دارد شیوه پرفشانیهاست
شانه را به گیسویش طرفه همزبانیهاست
سرمه را به چشم او، الفتآشیانیهاست
ما ز سیر این گلشن عشوه طرب خوردیم
ورنه چشم واکردن عبرت امتحانیهاست
ای سحر تامل کن، یک نفس تحمل کن
وحشت و دم پیری شوخی و جوانیهاست
زلف تابدارش را شانه میدمد افسون
دیده وقف حیرت کن موج جانفشانیهاست
پیش چشم بیمارش گر دوتا شود نرگس
عیب سرنگونی نیست جای ناتوانیهاست
بیخودی الفت را، نیست کلفت مردن
مردنی اگر باشد بیتو زندگانیهاست
در وفا چه امکانست جان کنم دریغ از تو
بر جبین گره مپسند این چه بدگمانیهاست
چارسوی امکان را جز غبار جنسی نیست
بستن در مژگان عافیت دکانیهاست
محو یأس کن حاجت ورنه نزد عبرتها
در طلب عرق کردن نیز ترزبانیهاست
از غرور وهم ایجاد هرزه رفتهای بر باد
ای غبار بیبنیاد این چه آسمانیهاست
عمرهاست بیحاصل میزنی پر بسمل
بهر نیمجان بیدل این چه سختجانیهاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و پیچیده عشق و زندگی است. شاعر از الفت و پیوند عاطفی سخن میگوید و چگونگی تأثیر آن بر زندگی و سرنوشت انسانها را توصیف میکند. او به زیبایی و جذبه عشق، سرنوشتسازی آن، و تحمل درد و وحشت ناشی از جدایی اشاره میکند. همچنین به ناپایداری جوانی و گذر زمان پرداخته و از پیچیدگیهای روابط انسانی و عاطفی و تأثیر آن بر روح و روان صحبت میکند. در نهایت، شاعر به ناامیدی و تلاش برای به دست آوردن عشق و معنا در زندگی اشاره دارد، و از رنجی که بیعشقی به بار میآورد تذکر میدهد.
هوش مصنوعی: دوستی و محبت باعث میشود که زندگی پس از مرگ هم ادامه داشته باشد. تا زمانی که زندگی وجود دارد، شادی و زیبایی نیز ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: شانه کردن موهایش به معنای صحبتهای محبتآمیز و نزدیک است. سرمهای که به چشمان او میزنند، نشانهای از روابط عمیق و دوستیهاست.
هوش مصنوعی: ما از زیباییهای این باغ و لذتهای آن به سرمستی پرداختهایم، در حالی که اگر چشممان را باز کنیم، متوجه میشویم که همه اینها تنها آزمایشی است برای عبرتآموزی.
هوش مصنوعی: ای سحر، کمی صبر کن و یک نفس تحمل کن؛ چرا که وحشت و ترس حالا که پیری به سراغت آمده، فقط یک شوخی است در برابر روزهای جوانی.
هوش مصنوعی: موهای آشفتهاش را به آرامی جمع میکند، و این کارش با نگاهی جادوگرانه همراه است که انسان را به شگفتی میاندازد. این لحظه، جلوهای از عشق و احساسات عمیق اوست.
هوش مصنوعی: اگر در مقابل بیمار کسی در دو چشمشزار نرگس بکارند، این نقصی ندارد و نشانهای از ناتوانی نیست.
هوش مصنوعی: اگر انسان در حالت بیخود و عشق به تو باشد، مرگ نمیتواند او را از عشقش دور کند. زندگی بدون تو هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: در اینکه به نسبت وفا و وفاداری تو چه امکاناتی وجود دارد، از جان خود برای تو دریغ نمیکنم. اما این نکو در آوردن غم و تردید چه معنا دارد؟
هوش مصنوعی: در هر طرفی از امکان، جز نشانهای از عشق و وابستگی چیزی وجود ندارد؛ و زندگی آرام و بیدغدغه، تنها یک فریبی است که به ما امکان میدهد به زندگی ادامه دهیم.
هوش مصنوعی: اگر از ناامیدی دور شوی و خواستهات را با امید طلب کنی، در غیر این صورت حتی در میان درسها و تجارب زندگی، هیچ چیز جز تلاش و کوشش نخواهی یافت.
هوش مصنوعی: غرور و خیال بافیات را که آسیبزننده است، به راحتی از دست دادهای، ای دوست بیپایه. این چه فضایی است که به آن وارد شدهای؟
هوش مصنوعی: سالیان زیادی را بیثمر میگذرانید و در این حال، به عشق و حسرت خود میسوزید. این چه مقاومتی است که در برابر درد و رنج زندگی از خود نشان میدهی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک چشم مخمورش مست ناتوانیهاست
فتنه با نگاه او گرم همعنانیهاست
ای هلاک خوبت من این همه تغافل چیست
ای خراب چشمت من این چه سرگرانیهاست؟
جان و دل سپر سازم پیش ناوک نازت
[...]
مدتی بود ما را با تو دلگشائی هاست
عرض حال نتوان کرد رسم کم زبانی هاست
می کشیده یی امشب با تو صد نشانی هاست
ترک چشم مخمورت مست ناتوانی هاست
امشب آتشینرویی گرم ژندخوانیهاست
کز لبش نوا هر دم در شررفشانیهاست
تا در آب افتاده عکس قد دلجویش
چشمه همچو آیینه فارغ از روانیهاست
در کشاکش ضعفم نگسلد روان از تن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.