قاصد به حیرتکن ادا تمهید پیغام مرا
کز من نمیماند نشان گر میبری نام مرا
حرفیست نیرنگ بقا، نشنیدهگیر این ماجرا
می نیست جز رنگ صداگر بشکنی جاممرا
دارم ز سامان الست اولگداز آخر شکست
یک شیشه باید نقش بست آغاز وانجام مرا
هرچند تا عنقا رسی براوج همت نارسی
از خود برآتا وارسیکیفیت بام مرا
چون شمعگر واماندهم صد اشک محمل راندهام
رو سبحهگیر از آبله تا بشمری گام مرا
برق حقیقت شعله زن آنگه دماغ ما ومن
ناپخته باید سوختن اندیشهٔ خام مرا
گردونکه داغش باد مه، تا نشکند صبحمکله
در پردهٔ روز سیه میپرورد شام مرا
بر بوی صید رحمتی دارم سجود خجلتی
یک دانه نتوان یافتن غیر ز عرق دام مرا
چشمیکه شد حیران او برگل نمیآید فرو
آن سوی باغ رنگ و بو نخلیست بادام مرا
بیدل زکلکم میچکد آب حیات نیک و بد
خضر است اگرکس میخورد امروز دشنام مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر در مورد زندگی، عشق و کیستی خود میپردازد. قاصد به حیرت از پیام شاعر میگوید که نشان و نام او را نمییابد. شاعر از نیرنگ بقا حرف میزند و نشان میدهد که هیچ چیز جز صدای او باقی نمیماند. او درباره شکست و افتخار در زندگی صحبت کرده و میگوید که باید حقیقت را یافت، حتی اگر دچار درد و رنج باشد. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که در جستجوی حقیقت، نباید از شکستها واهمه داشت و از زندگی باید یاد گرفت.
هوش مصنوعی: جامعهای که پیغام من را میفرستی، در حیرت است و نمیداند چطور این پیام را بفرستد. من هیچ نشانی از خودم نمیگذارم، تنها نام من را با خودت ببر.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چیزی که از آن صحبت میشود، فریبنده و بیمعنی است. بهتر است به این ماجرا توجه نکنیم، زیرا تنها ظاهری از واقعیت است. اگر بخواهی به درونم نفوذ کنی، باید مانع از شکستن قلبم شوی.
هوش مصنوعی: دارم از نظم و ترتیب وجودم میگوید که آخرین شکست و آسیب من، مانند شکستن یک شیشه است و باید یک طرح و نقش برای آغاز و پایان من ایجاد شود.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که به دوردستها بروی و به بلندای آرزوهایت نزدیک شوی، از خودت دور نشو و به تمام جوانب زندگیات دقت کن. من از تو میخواهم که وضعیت و حال و هوای بام من را بشناسی.
هوش مصنوعی: من مانند شمعی که نیمهکار مانده، با صد اشک خود را به کار انداختهام. از تو میخواهم که مانند سبحهای از آبلهام، گامهای مرا بشماری.
هوش مصنوعی: زمانی که حقیقت درخشنده مانند برق بزند، ما و اندیشههای ناپختهام باید آماده سوختن باشیم. این نشاندهنده نیاز به رشد و پختگی در افکار است تا در برابر واقعیتهای عمیق و روشن زندگی مقاومت کنیم.
هوش مصنوعی: آسمان که شگفتی و هیجان آن همچون باد در دماوند است، نمیگذارد صبح من با روشنیاش در کنار روز سیاه از هم بپاشد و مرا در سایه شب پرورش میدهد.
هوش مصنوعی: من به خاطر رایحه صید، به حالت خضوع و شرمندگی درآمدهام. هیچ چیز دیگری جز قطرهای از عرق دام من نمیتوان یافت.
هوش مصنوعی: چشمی که به خاطر عشقش گیج و سردرگم است، نمیتواند به گلها و زیباییهای باغ توجه کند. در آنسوی باغ، درختی از نوع بادام وجود دارد که به من تعلق دارد.
هوش مصنوعی: زبان بیدل به نوعی میگوید که از وجود تو، جوهر زندگی به بیرون میریزد و این زندگی ممکن است در مقام خیری یا شری باشد. به این معنا که اگر کسی امروز به من بیاحترامی کند یا بدی بکند، این به خاطر همان جوهر وجودیات است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ضعف کرد آگه از احوالم دلارام مرا
رنگ از رخ رفتهٔ من برد پیغام مرا
ترسم از جوش نزاکت چون رگ گل جا کند
تار پیراهن به تن شوخ گل اندام مرا
دام در خاکی بود هر جلوه موج مرا
[...]
بیسخن باید شنیدن چون نگین نام مرا
زخم دل چندین زبان دادهست پیغام مرا
بینشانی مقصدم اما سراغ ما و من
جامهای دارد که پوشیدهست احرام مرا
عمرها شد در فضای بینشان پر میزنم
[...]
بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا
کردهاند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟!
غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او
هرکه جوید چون نگین گر از جهان نام مرا
آنقدر تمهید سامان جنون دارد دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.