ز پابوسش بهار عشرت جاوید سامانکن
چمن تا در برت غلتد حنایی را گریبان کن
اثر پروردهٔ یاد نگاه اوست اجزایم
ز خاکم سرمهکش در دیده و عریان غزالان کن
به تمثال حباب از بحر تا کی منفعل باشی
دوییتا محو گردد خانهٔ آیینه ویرانکن
درین گلشن که بال افشانی رنگست بنیادش
توهم آشیانی در نوای عندلیبان کن
غبارت چون سحر در بال عنقا آشیان دارد
به ذوق امتحان رنگی اگر داری پر افشانکن
به شور ما و من تا چند جوشد شوخی موجت
دمی در جیب خاموشی نفس دزیده توفان کن
صفای عافیت تشویش صیقل برنمی دارد
اگر آسودگی خواهی چو سنگ آیینه پنهان کن
تحیر میزند موج از غبار عرصهٔ امکان
نم اشکی اگر در لغزش آیی ناز جولان کن
شکوه همتت آیینه در ضبط نفس دارد
هوا را گر مسخر کردهای تخت سلیمان کن
ندارد قدردانی جز ندامت کوشش همت
به دست سوده چندی خدمت طبع پشیمان کن
بهار هستی، انداز پر طاووس میخواهد
به یک مژگان گشودن سیر چندین چشم حیران کن
چو صبح از صنعت وارستگی غافل مشو بیدل
بهچین دامنی طرح شکست رنگ امکانکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و زیبایی های زندگی اشاره میکند و از معشوقهاش میخواهد که با حضورش بهار و شادابی را به زندگیاش بیاورد. او به توصیف زیباییها و ویژگیهای معشوقهاش میپردازد و نقش نگاه او را در زندگیاش مهم و حیاتی میداند. شاعر به عشق و شور و شوق درونیاش اشاره میکند و از او میخواهد که از خود به عنوان یک طاووس با پرهای زیبا غافل نشود و زندگی را با رنگ و زیباییهایش پربارتر کند. در نهایت، شاعر بر اهمیت تلاش برای به دست آوردن آرامش و زیبایی در زندگی تأکید میکند و به ما توصیه میکند که در مواجهه با چالشها از زیباییهای زندگی غافل نشویم.
هوش مصنوعی: از پایش بهار شادی ابدی بساز و چمنی را آماده کن تا وقتی کنیزکی با لبهای حنایی در آغوشت بیفتد.
هوش مصنوعی: نگاه او بر روح و جسم من تاثیر عمیقی گذاشته است؛ من از خاک ساخته شدهام و چشمانم مانند سرمه درخشان است. در این حالت، گویی عریان و بدون حفاظم، مانند غزالانی که در دشت هستند.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی به تصویر حبابی دریا وابسته بمانی؟ باید بگذاری که خانهٔ آیینهات ویران شود و محو گردد.
هوش مصنوعی: در این باغی که رنگ و زیبایی آن هوا را پر کرده است، باور زندگی مانند یک لانه است. آواز پرندگان خوشنوایی را بشنو و لذت ببر.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و لطافت تمثیل میکند که مانند غبار، وجود علم و ذوق در آسمان بلندی قرار دارد. اگر در جان خود ذوق و استعدادی برای امتحان و تجربه کردن زندگی و رنگهای مختلف آن دارید، باید این استعداد را به نمایش بگذارید و به اوج برسانید.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی این شور و شعف ما و تو ادامه خواهد داشت؟ چرا که در لحظهای کوتاه، در سکوتی عمیق، توفانی به پا خواهد شد که تمام آرامش را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: آرامش در زندگی نمیتواند باعث افزایش احساس ناامیدی و نگرانی شود. اگر به دنبال آرامش هستی، باید مانند یک سنگ شفاف که در آن چیزها انعکاس نمییابند، خودت را از اشکالات و مشکلات پنهان کنی.
هوش مصنوعی: موجها از غبار دنیای ممکن گیج و حیرتزده شدهاند، به شرطی که از گوشهٔ آن، قطرهای اشک بر زمین بریزد، پس با ناز و لطافت به حرکت ادامه بده.
هوش مصنوعی: اگر همت و ارادهات بزرگ باشد، میتواند به مانند آینهای نفس را کنترل کند و اگر توانستهای جهان را زیر سلطهات قرار دهی، میتوانی مانند سلیمان بر تخت قدرت بنشینی.
هوش مصنوعی: هرگز ارزیابی و قدردانی مادی و واقعی، جز با پشیمانی، حاصل نمیشود. تلاش و کوشش میتواند برای مدتی منجر به دستاوردهایی شود، اما در نهایت ممکن است طبیعت انسان را به توبه و اندوه وا دارد.
هوش مصنوعی: بهار زندگی نیازمند زیبایی و شکوهی مانند بالهای طاووس است، که تنها با یک اشاره از مژگان میتوان چندین چشم را مجذوب و شگفتزده کرد.
هوش مصنوعی: وقتی صبح فرا میرسد، از میان برآمدن و نازکی روز غافل نشو. ای بیدل، با دقت و توجه، زیباییهای موجود در جهان را در دامنت بچین و طرحی از آنچه ممکن است را طراحی کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را گلستان کن
به گفت تلخ چون می عاشقان را مست و غلتان کن
از آن زلف پریشان نامزد کن باد را، ور کس
به عهدت خواب خوش دارد، همه خوابش پریشان کن
مگو «پیراهن زیبایی آمد چست بر یوسف »
[...]
بیا ای ساقی گلرخ می گلرنگ گردان کن
به روی گل گل از می مجلس ما را گلستان کن
نباشد مفلسان شب نشین را دسترس شمعی
سوی ویرانه ما آی و کار ماه تابان کن
به سختی می رود جان از تنم نادیده دیدارت
[...]
به یک زخم نمایان سرفرازم از شهیدان کن
چو صبح وصل خندانم ازین لطف نمایان کن
اگر خواهی که خورشید از گریبانت برون آید
سحرخیزی فن خود همچون صبح پاکدامان کن
نگاه شور چشمان می برد شیرینی از شکر
[...]
جهان را محتسب، چندی به کام می پرستان کن!
ز می خمخانه ها را رشک کهسار بدخشان کن!
ز قید بوریا هم درد اگر داری مجرد شو
سموم آه را آتش فروز این نیستان کن
خرامت را بود کیفیت گردیدن ساغر
[...]
ترشح مایهای ناز دلی را محو احسانکن
تبسم میکند آیینه برگیر و نمکدان کن
طربگاه جهان رنگ استعداد میخواهد
در اینجا هر قدر آغوشگردی گل به دامان کن
شکست خودسری تسخیر صد حرص و هوس دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.