ای عدمپرورده لاف هستیات جای حیاست
بینشانی را نشان فهمیدهای تیرت خطاست
سایه را وهم بقا در عجز خوابانیده است
ورنه یک گام از خودت آنسو جهان کبریاست
شبنم این باغ مژگانی ندارد در نظر
گر تو برخیزی ز خود برخاستنهایت عصاست
بیخمیدن از زمین نتوان گهر برداشتن
آنچه بردارد دلت زین خاکدان قد دوتاست
نقص بیناییست کسب عبرت از احوال مرگ
چشم اگر باشد غبار زندگی هم توتیاست
خودسریها از مقام امن دور افتادن است
ناله تا انداز شوخی میکند از دل جداست
جز فنا صورت نبندد اعتبار زندگی
گو بنالد یا به خود پیچد نفس جزو هواست
خیرها را جلوهٔ شر میدهد چرخ دورنگ
پشت کاغذ در نظر چپ مینماید نقش راست
بس که تنگی کرد جا بر خوان انعام فلک
میهمانان هوس را خوردن پهلو غذاست
اوج دولت سفلهطبعان را دو روزی بیش نیست
خاک اگر امروز بر چرخ است فردا زیر پاست
نازنینان فارغ از آرایش مشاطهاند
حسن معنی را همان رنگینی معنی حناست
حرف سردی کوه تمکین را ز جا برمیکند
از نسیمی خانهٔ بیتابی دریا به پاست
عجز طاقت سد راه رفتن از خویشم نشد
بیدل از واماندگی سر تا به پای شمع پاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مفاهیم عدم و هستی میپردازد و بر بیثباتی زندگی تأکید میکند. او اشاره میکند که وجود حقیقی و جاودانگی در ازلیّت و فراتر از دنیای مادی است. نمادهایی چون سایه و شبنم به ما یادآوری میکنند که زندگی زودگذر و فانی است و انسان باید از غفلت بیدار شود. سخن از عبرتگیری از مرگ و ناپایداری دنیا میکند و به ناکامی و خودسری انسان در جستجوی لذتهای زودگذر اشاره دارد. شاعر به ما میگوید که تنها حقیقت، فنا است و زندگی در واقع یک بازی نمایشی است. در نهایت، او به ناپایداری قدرت و ثروت در این دنیا و ضرورت توجه به معنا و عمق وجود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که از عدم (عدمپروری) به وجود آمدهای، ادعای وجود تو را جایی برای حیات نیست. تو نشانی درستی از حقیقت را نمیشناسی و تیری که به نشانه میزنی، به خطا رفته است.
هوش مصنوعی: سایه تحت تأثیر خیال جاودانگی خواب را بر خود چیره کرده است؛ در غیر این صورت، اگر یک قدم از خودت فراتر بروی، به دنیای بزرگتر و واقعیتر خواهی رسید.
هوش مصنوعی: شبنم این باغ هیچ زیبایی ندارد، اگر تو از خودت بیدار نشوی و از خواب غفلت خارج نشوی.
هوش مصنوعی: برای آنکه از زمین چیزی با ارزش برداری، باید با نهایت استقامت و پایداری عمل کنی. آنچه دل تو میتواند از این دنیای خاکی برداشت کند، به اندازه قدی است که داری.
هوش مصنوعی: کسی که درک درستی از وضعیت مرگ ندارد و عبرت نمیگیرد، مانند فردی است که قادر به دیدن نیست. اگر چشمش غبار زندگی را بگیرد، همه چیز را مثل توت میبیند و از واقعیتها فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: خودسریها انسان را از امنیت و آرامش دور میکند و زمزمههای دل، با خندهای شوخی مانند، نشاندهنده جدایی عواطف عمیق است.
هوش مصنوعی: زندگی تنها با فنا و زوال معنا مییابد، حتی اگر نفس انسان به فقدان خود شکایت کند یا در غم خود بپیچد، در واقع جزئی از این عالم است که قابل تغییر و زودگذر است.
هوش مصنوعی: چرخ زمان زیباییهای خوبی را به صورت بدیها نشان میدهد. مانند اینکه نقشی که در پشت کاغذ وجود دارد، در نگاه اول به سمت چپ میآید، اما واقعیت آن در سمت راست است.
هوش مصنوعی: به دلیل تنگی و محدودیت فضا در سفره نعمتهای آسمانی، مهمانان هوس و آرزوها در انتظار غذا هستند و در کنار آن احساس گرسنگی میکنند.
هوش مصنوعی: عروج و موفقیت افرادی که ویژگیهای ناپسند دارند، تنها به مدت کوتاهی ادامه دارد. اگر امروز این افراد بر بلندای موفقیت قرار دارند، فردا ممکن است به پایین کشیده شوند و در شرایط بدی قرار گیرند.
هوش مصنوعی: زبان این بیت به ما میگوید که زیبایی واقعی و دلنشینی در روح و معنا نهفته است و نه در ظواهر و زرق و برق. زیبایی حقیقی مانند رنگ حناست که به سادگی و بدون هیاهو خودنمایی میکند. این جمله به ما یادآوری میکند که زیباییهای عمیقتر و واقعیتر در دل و پرچم معانی نهفتهاند، نه در جلوههای ظاهری.
هوش مصنوعی: نسیم خنکی که میوزد، قدرت کوه را از جا میکند و برعکس، دریا که همیشه بیتاب و آشفته است، از این نسیم آرامش میگیرد.
هوش مصنوعی: ناامیدی و ناتوانی نتوانست مانع حرکت من از خودم بشود، بیدل، از شدت سردرگمی و ناکامی مانند شمعی هستم که در تمام وجودم شعلهور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یافت از یزدان ملک سلطان به شادی هرچه خواست
روز شادی روز ما سلطان دین سلطان ماست
بند شاهی کرد محکم راه دولت کرد پاک
چشم عالم کرد روشن کار گیتی کرد راست
وقت وقت رامش است و روز روز عشرت است
[...]
آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی
گفت کین والی شهر ما گدایی بیحیاست
گفت چون باشد گدا آن کز کلاهش تکمهای
صد چو ما را روزها بل سالها برگ و نواست
گفتش ای مسکین غلط اینک از اینجا کردهای
[...]
شاه را تاج ثنا دادم نخواهم بازخواست
شه مرا نانی که داد ار باز میخواهد رواست
شاه تاج یک دو کشور داشت لیک از لفظ من
تاجدار هفت کشور شد به تاجی کز ثناست
شه مرا نان داد و من جان دادمش یعنی سخن
[...]
یارب این مائیم و این صدر رفیع مصطفاست
یارب این مائیم و این فرق عزیز مجتباست
یارب این مائیم و این روی زمین یثرب است
کاسمان را هفت پشت از رشک یک رویش دوتاست
خوابگاه مصطفی و کعبه مان از پیش و پس
[...]
خوش ولایت ها که در تحتِ امورِ اولیاست
مصرِ استغنا و رومِ فقر و بغدادِ رضاست
بخشِ ایران قسمِ عشق و قسم توران بخش عقل
در میان آمویِ حکمت هم روان و هم رواست
هم خراسانِ سلامت هم عراق عافیت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.