ازکتاب آرزو بابی دگر نگشودهام
همچو آه بیدلان سطری به خون آلودهام
موج را قرب محیط از فهم معنی دور داشت
قدردان خود نیام از بسکه با خود بودهام
بیدماغی نشئهٔ اظهارم اما بستهاند
یک جهان تمثال بر آیینهٔ ننمودهام
گر چراغ فطرت من پرتو آرایی کند
میشود روشن سواد آفتاب از دودهام
دادهام از دست دامان گلی کز حسرتش
رنگ گردیدهست هر گه دست بر هم سودهام
در عدم هم شغل هستی خاک من آوارگیست
تا کجا منزل کند گرد هوا فرسودهام
بر چه امید است یارب اینقدر جان کندنم
من که خجلت مزدتر از کار نافرمودهام
نی به دنیا نسبتی دارم نه با عقبا رهی
ناامیدی در بغل چون کوشش بیهودهام
اینقدر یارب پر طاووس بالینم که کرد
بستهام صد چشم اما یک مژه نغنودهام
دستگاه نقد هر چیز از وفور جنس اوست
خاک بر سرکرده باشم گر به خویش افزودهام
بیدل از خاکستر من شعله جولانی مخواه
اخگری در دامن فرسودگی آسودهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس ناامیدی و عذابهای درونی خود اشاره دارد. او از محدودیتهای فکری و جسمیاش رنج میبرد و به عدم ارتباط خود با دنیا و آخرت اشاره میکند. با زبان شعر، این احساسات را با تصاویری غمگین و زیبا بیان میکند. او به جستجوی معنی و روشنایی در زندگی پرداخته و از حسرتها و ناکامیهایش سخن میگوید. در نهایت، شاعر از خود میپرسد که چرا هنوز به زندگی ادامه میدهد در حالی که احساس بیهدف بودن میکند و از اینکه در دنیای دچار فرسودگی است، ابراز ناراحتی میکند.
هوش مصنوعی: من هنوز نتوانستهام کتاب آرزوهایم را با صفحهای جدید باز کنم و همچون دلهای غمگین، خطوطی از آن را با اشک و خون خود رنگین کردهام.
هوش مصنوعی: موج به خاطر محیطی که در آن قرار دارد نمیتواند به درک عمیقتری برسد و از خودم آنقدر غرق شدهام که نتوانستهام قدر خودم را بدانم.
هوش مصنوعی: من با وجود بیرمق بودن، در حال نشئه و سرخوشی هستم، اما تمام دنیا تصاویری از من را به نمایش گذاشتهاند در حالی که من هنوز خودم را نشان ندادهام.
هوش مصنوعی: اگر نور فطرت من به درستی جلوهگری کند، با روشنیاش میتواند سایههای تاریکیام را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: من به خاطر دلباختگیام به دامن گلی که حسرتش به من رنگ باخته است، هر بار که دستانم را به هم میزنم، احساس درد و تاسف میکنم.
هوش مصنوعی: در نبودن و عدم، من هم در نقش هستی هستم. وجود من مثل خاکی است که در حال آوارگی و بیجا شدن است. نمیدانم تا کجا میتواند گرد و غبار هوا را تحمل کند و در کجا اقامت خواهد گزید. من خسته و فرسوده شدهام.
هوش مصنوعی: ای کاش به من کمک کنی، چرا که این همه زحمت کشیدن بیفایده است و من از اینکه نتوانستهام به درستی عمل کنم، شرمنده و عذابکشیدهام.
هوش مصنوعی: من نه به دنیا وابستهام و نه به آخرت. ادامه دادن به تلاش در این شرایط، مثل امیدواری در بینتیجهگی است.
هوش مصنوعی: به قدری در آرزوی زیبایی و کمال هستم که با وجود اینکه صدها چشم به من نگاه میکنند، اما هنوز یک پلک خوابآلود ندارم.
هوش مصنوعی: نقد و ارزیابی هر چیزی به وفور و فراوانی آن بستگی دارد. اگر به نداشتهها و کاستیهای خودم واقف نباشم و چیزی به خودم اضافه نکرده باشم، باید بر خودم افسوس بخورم.
هوش مصنوعی: از من که به شدت خسته و غمگینم، انتظار نداشته باشی که دوباره جان بگیرم و شورو نشاطی داشته باشم. در وضعیت فعلیام، فقط آرامش و سکون را میخواهم و دیگر نیازی به شعلههای جوانی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ می دانی که دیشب در غمش چون بوده ام
مرغ و ماهی خفته و من تا سحر نغنوده ام
بسکه آتش در جهان افکنده ام از سوز عشق
آسمانی در هوا از دود دل افزوده ام
پرده از خون جگر بر روی دفتر بسته ام
[...]
فارغ از اندیشهٔ خار کف پا بوده ام
تا به پشت پاره ای این دشت می پیموده ام
بسکه بی آرامم از هجرت به هر مژگان زدن
از کتاب دیده فال دیدنت بگشوده ام
بر نتابد خودنمایی وضع ما آزادگان
[...]
بسکه بی روی تو لبریز ندامت بودهام
همچو دریا عضو عضو خویش بر هم سودهام
از کف خاکستر من شعله جولانی مخواه
اخگری در دامن افسردگی آسودهام
در خیالت حسرتی دارم به رویکار و بس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.