غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان
چو شمع کشته در نقش قدم کردیم سر پنهان
چو یاقوت از فسون اعتبار ما چه میپرسی
ز پاس آبرو داریم آتش در جگر پنهان
بنازم سبزهٔ خطی که از سیر سواد او
نگه در سرمه میگردد چو مژگان تاکمر پنهان
چه فیض است این که در اندیشهٔ شیرینی نامش
چو مغزپسته میگردد زبانها در شکر پنهان
خیالش آنقدر پیچیده است اجزای امکان را
که دارد سنگ هم در دل چراغان شرر پنهان
همه آگاهی است اینجا تو ترک وهم و غفلت کن
چو شب از پیش برخیزد نمیماند سحر پنهان
مجو نفع از نکوکاری که با بدگوهر آمیزد
گوارا نیست آن آبیکه شد در نیشتر پنهان
گر از خواب گران چون شمع برخیزی شود روشن
که در بند گریبانت چه مقدار است سر پنهان
به وصل آیینهٔ نازم به هجران پردهٔ رازم
به حسنی عشق میبازم اگر پیدا و گر پنهان
توان خواند از عرقهای خجالت سرنوشت من
درین یک صفحه پیشانیست چندین چشم تر پنهان
گشادی هست در معنی به جیب هر گره بیدل
نمیباشد درون بیضه غیر از بال و پر پنهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعات مختلفی مانند عشق، خودآگاهی، و زیبایی پرداخته است. او از غرور و خودنمایی به عنوان مانع ارتباط واقعی یاد میکند و به جای آن، اهمیت پنهانکاری در احساسات و خواستهها را برجسته میکند. تصاویر زیبا و تجلیات طبیعت، مانند شمع و یاقوت، نشانههایی از عشق و تمایل به درک عمیقتر افراد است. همچنین، شاعر تاکید دارد که نیکی واقعی باید خالص و بدون آلودگی باشد و از خواب غفلت باید بیدار شد تا به حقیقت پی برد. در نهایت، او نشان میدهد که در عمق زندگی و وجود هر انسان، رازها و زیباییهای پنهانی وجود دارد که نیاز به کشف و درک دارد.
هوش مصنوعی: ما برای این که خود را به دیگران معرفی کنیم و از همدیگر پنهان بمانیم، مانند شمعی که در روشنایی خود خاموش شده، در اثر قدمهای همدیگر در سایه رفتهایم.
هوش مصنوعی: مانند یاقوتی که از زیبایی و ارزش خود بینظیر است، چرا نگرانی از اعتبار ما هستی؟ ما آبرویمان را حفظ میکنیم، در حالی که در دل آتش و اشتیاقی پنهان داریم.
هوش مصنوعی: به زیبایی و طراوت خطی که آنقدر سیاه و پرقوّت است که وقتی به آن نگاه میکنم، مانند سرمهای است که در مژهها وجود دارد و به طور نامحسوس در دور کمر پنهان شده است، افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: این که بخواهیم نامی را با شیرینی و خوشایندی به زبان بیاوریم، شبیه به مغز پستهای است که در شکر پنهان شده است. به نوعی، لذت و زیبایی آن نام، زبان را به حرکت درمیآورد و باعث شادی میشود.
هوش مصنوعی: خیال او آنقدر دارای جزئیات و پیچیدگی است که حتی در دل یک سنگ میتواند جرقهای از آتش و نور پنهان باشد.
هوش مصنوعی: همه چیز در اینجا به آگاهی مربوط میشود، پس باید از توهم و بیخبری دوری کنی. وقتی شب کنار برود، دیگر سحر پنهان نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: از نیکی کردن افرادی که با ذات ناپاک آمیختهاند، بهرهای نخواهی برد. آبی که در نیشتر پنهان شده، شریف و گوارا نیست.
هوش مصنوعی: اگر از خواب عمیق مثل شمع بیدار شوی، روشن میشود که چه اندازه در بند و قید مشکلات و مسائلت هستی و سر پنهانت در چه وضعیتی قرار دارد.
هوش مصنوعی: به دیدار زیباییام میآیم، در حالی که از جداییام میگذرم. راز من در عشق به زیبایی است، چه آشکار باشد و چه پنهان.
هوش مصنوعی: در پیشانیام نشانههایی از خجالت و سرنوشت نهفته است، که در این صفحه به وضوح قابل مشاهدهاند. عرقهای سردی که از شرم میریزد، گواهی بر احساسات عمیق من است، و در دل این نوشتهها، چشمان بسیاری به تماشای مرا واداشتهاند، هرچند که پنهاناند.
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این شکل است که در فهم و درک عمیق، فضایی وجود دارد که میتواند در جیب هر کسى قرار بگیرد. اما در اینجا، کسی که بیاحساس و بیخبر است، نمیتواند به چیزی جز بال و پر پنهان دست یابد. این بدان معناست که برای درک واقعی و استفاده از امکانات، باید توانایی و آمادگی لازم را داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبت در نقطهٔ موهوم چون می در شکر پنهان
میانت میشود چون موی در بند کمر پنهان
چو خورشید رخت یک ذره پیدا نیست در چشم
ضرورت با خیال تو همیبازم نظر پنهان
ز دردت بیخبر گشتم، خبر چون گویم از دردت
[...]
مرا چشمی است از لعل تو در خون جگر پنهان
سری بر آستانت گشته اندر خاک در پنهان
به روی لالهگون یک ره به گلگشت چمن رفتی
ز شرم عارضت گل گشت تا سال دگر پنهان
مرا چون آشکارا میرود خون دل از دیده
[...]
تو رفتی از نظر اما نمیماند اثر پنهان
حقیقت کار خواهد کرد اگر پیدا اگر پنهان
منم، چون غنچه، در خوناب زان گل برگ تر پنهان
دلم صد پاره و هر پاره در خون جگر پنهان
تماشای رخش، در دیده خوابی بود، پنداری
که من تا چشم وا کردم شد از پیش نظر پنهان
طبیبا، داغهای سینه را صد بار مرهم نه
[...]
ز بی دردی نمی سازم به صندل دردسر پنهان
که سازم درد را از قدردانی از نظر پنهان
همان خون می چکد از شکوه دوری ز منقارش
اگر گردد چو مغز پسته طوطی در شکر پنهان
مگر از خانه آمد دلبر شبگرد من بیرون؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.