حیرتکفیل پر زدنگفتگو نشد
شادم که آب آینهام شعلهخو نشد
مردیم تشنه در طلب آب تیغ او
آخر ز سرگذشت و نصیبگلو نشد
افسوس نالهای که به کویش رهی نبرد
آه از دلی که خون شد و در پای او نشد
آسایشم به راه تو یک نقش پا نبست
جمیعتم ز زلف تو یک تار مو نشد
عمریست خدمت لب خاموش میکنم
ای بخت ناز کن که نفس هرزهگو نشد
بیقدر نیست شبنم حیرت بهار عشق
نگداخت دل که آینهٔ آبرو نشد
اشیا مثال آینهٔ بینشانیند
نشکفت ازین چمن گل رنگی که بو نشد
وهم ظهور سر به گریبان خجلت است
فکری نداد رو که سر ما فرو نشد
بیگانه است مشرب فقر و غنا زهم
ساغر نگشت کشتی و مینا کدو نشد
بیدل چو شمع ساخت جبین نیازما
با سجدهای که غیر گدازش وضو نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر表达 کننده احساسات عمیق عاشقانه و ناامیدی است. شاعر از عدم موفقیت در برقراری ارتباط با معشوق خود و ناامیدی از زندگی با او سخن میگوید. او به تشنگی در جستجوی زیباییها و عشق میپردازد و از اینکه هیچ نشانهای از وصال و محبت نمیبیند، ابراز افسوس میکند. این اشعار به تصویر کشیدن تضاد بین عشق و فراق، و ناکامیهای عاطفی شاعر در مسیر محبت میپردازد. شاعر همچنین به تاثیری که معشوق بر او گذاشته اشاره دارد و حسرت عدم تحقق آرزوهای خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: شگفتی من از این است که پرواز کردن و گفتگو نتوانستند مرا شاد کنند، زیرا آنچه در درونم بود، هرگز به شعله و آتش تبدیل نشد.
هوش مصنوعی: ما به شدت در جستجوی تیغ او بودیم و در این راه جان خود را از دست دادیم، اما در نهایت به هدف و خواستهامان نرسیدیم.
هوش مصنوعی: افسوس بر این نالهای که به درگاه او راهی ندارد و آه از دل من که به عشق او به شدت آزرده شده و نتوانستهام در برابرش تسلیم شوم.
هوش مصنوعی: آسایش و راحتی من هیچ رد پایی از تو ندارد و تمام وجودم حتی یک تار موی تو را هم به خود ندیده است.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که برای لبهای خاموشم خدمت میکنم. ای بخت خوش، به من لطف کن که نفسهای بیفایده و بیمحتوا از من صادر نشود.
هوش مصنوعی: شبنم بهار عشق ارزش زیادی ندارد، چون دلهایی که در حیرت هستند، نمیتوانند به زیبایی و آراستگی خود پی ببرند.
هوش مصنوعی: اشیا مانند آینهای هستند که هیچ نشانی از خود ندارند و از این باغ، گلی شکوفا نشده است که رایحۀ آن به مشام برسد.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که خیال پردازی و تصور چیزهایی که ممکن است به ما آسیب برساند، نشانهای از شرمندگی و خجالت است. اما نباید فراموش کرد که باید با فکر و عقل خود، از افتادن به دام این افکار جلوگیری کنیم و به خاطر اینکه سر ما به پایین نیفتد، باید دلایل منطقی برای آرامش داشته باشیم.
هوش مصنوعی: فقر و ثروت به هم مرتبط نیستند و هیچ کدام نمیتوانند دیگری را در خود بگنجانند. زندگی مانند یک کشتی و مینا (جام گل) است که از هم جدا هستند و نمیتوان آنها را با یکدیگر ترکیب کرد.
هوش مصنوعی: بیدل به مانند شمعی است که نیاز ما را با پیشانیاش روشن کرده و این نیاز به قدری عمیق است که تنها با سجدهای هم برآورده نمیشود و نمیتوان با چیز دیگری جز فروتنی و تسلیم، پاکی و وضوی واقعی پیدا کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتی که سرشک تو چراگلگون شد؟
چون پرسیدی راست بگویم چون شد:
خونابهٔ سودای تو میریخت دلم
چون جوش برآورد، ز سر بیرون شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.