گنجور

 
بیدل دهلوی

اول ،‌در عدم‌، دهنت باز می‌کند

تاکاف و نون تهیهٔ آواز می‌کند

آهنگ صور خیز تو در هر نفس زدن

ساز هزار عالم ناساز می‌کند

هرگاه می‌دهی به زبان رخصت سخن

جبریل بال می‌زند و ناز می‌کند

نیرنگ اعتبار بهار تجددت

با هم چه رنگها که نه‌ گلباز می‌کند

شام ابد به جیب تو سر می‌برد فرو

صبح ازل زتو سخن آغاز می‌کند

هر رنگ و بو که می‌دمد از نوبهار صنع

آیینهٔ خیال تو پرداز می‌کند

گر فطرت تو پر نزند در فضای قدس

خاک فسرده راکه فلکتاز می‌کند

زین ‌باغ ‌نی دمیدن صبحی‌ و نی‌ گلی‌ست

سحرآفرین تبسمت اعجاز می‌کند

این عرصه تا کجا نشود پایمال ناز

رخش تعین تو تک و تاز می‌کند

روز و شبی در انجمن اعتبار نیست

چشم تو می‌زند مژه و باز می‌کند

بیدل تآملی که در این گلشن خیال

رنگ شکستهٔ تو چه پرواز می‌کند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال‌الدین اسماعیل

شهباز دولت تو که پرواز می‌کند

خود صبر کن که چشم کنون باز می‌کند

صائب تبریزی

عاشق کجا به شکوه دهن باز می‌کند

این کبک خنده بر رخ شهباز می‌کند

تمکین ترا به جاست ز سنگین‌دلان که حسن

در دامن تو تربیت ناز می‌کند

از خون دل همیشه نگارین بود کفش

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سعیدا

لعلش که کار بوسه به انداز می‌کند

دل را کباب شعلهٔ آواز می‌کند

[در] چشم عاشقان حقیقت شعار چرخ

خاکستر است آینه‌پرداز می‌کند

از بس که ناز بر سر هم جمع کرده است

[...]

آشفتهٔ شیرازی

ساقی ز جام کشف از این راز می‌کند

کابواب خیر پیر مغان باز می‌کند

منصوروار می‌کشدش بر فراز دار

آن را که میر عشق سرافراز می‌کند

مردود هر در است و بود خار هر نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه