شهید خنده زخمم که تیغ همدم اوست
کباب گلشن داغم که شعله شبنم اوست
شکار ناز غزالیست، ناتوان دل من
که رنگ دهر به فتراک بستهٔ رم اوست
تو را به ملک ملاحت سزد سلیمانی
از آن نگین تبسم که غنچه خاتم اوست
به برق تیغ تو نازمکه در بهار خیال
هزار صبح تجلی مقابل دم اوست
چه ممکن است ززلفت برون تپیدن دل
که حسن هم ز اسیران حلقهٔ خم اوست
ز تنگی دلم اندیشه میتپد در خون
چگونه محشر غم در فضای مبهم اوست
بهار خاک به این رنگ و بو چه امکان است
نفس در آینهٔ ما هوای عالم اوست
شهید تیغ که زین وادی خراب گذشت
که شام و صبح هجوم غبار ماتم اوست
هوای الفت بیگانه مشربی داریم
قرار ما طلب او، نشاط ما غم اوست
بهشت خرمی ماست مجمع امکان
ولی چه سود که شخص مروت آدم اوست
به چشم کم منگر بیدل ستمزده را
که آبروی محبت به دیدهٔ نم اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، احساسات عمیق عاشقانه و دردناک شاعر را به تصویر میکشد. شاعر از زخمهای ناشی از عشق و زیبایی معشوق میگوید و به تضاد میان شادابی و غم اشاره میکند. او به تیغ عشق و تأثیر آن بر دلش، همچنین به زیبایی و سحرانگیزی معشوق که نماد زندگی و خرمی است، اشاره دارد. شاعر از کمبودهای خود و غم ناشی از فاصله با معشوق سخن میگوید و به دنبال دستیابی به او و آرامش در فضای غمانگیز عشق است. این شعر به تضاد احساسات و تعارض میان عشق و ناکامی میپردازد.
هوش مصنوعی: این بیت به وضوح بیان میکند که درد و زخم های جانسوزی که فرد تجربه میکند، شبیه به یک خنده از طرف شهیدی است که به نوعی با او پیوند دارد. این زخمها مانند آتش سوزاننده گلی در باغچهای پر از عواطف و احساسات است و طعم تلخی را به زندگی فرد میبخشند، در حالی که شبنم، نماد تازگی و زیبایی است و در تضاد با آن شعله سوزان است. به عبارتی دیگر، شاعر در اینجا به تضاد میان درد و زیبایی اشاره میکند و نشان میدهد چگونه این دو احساس در زندگی انسان وجود دارند.
هوش مصنوعی: دل من توانایی شکار زیباییهای زندگی را ندارد، زیرا رنگ و زرق و برق دنیا او را به دام خود گرفتار کرده است.
هوش مصنوعی: تو با زیباییهای خاص خود، شایستهی آنی که به شکوه سلیمان شناخته شوی، بخاطر آن لبخند زیبایت که مانند غنچهای در انتهای یک گل میدرخشد.
هوش مصنوعی: به زیبایی و درخشش تیغ تو میبالم، چرا که در بهار اندیشه، هزاران صبح روشنایی در برابر نفحهای که از وجود تو میآید، ظهور میکند.
هوش مصنوعی: دل چگونه میتواند از زلف تو آزاد و رها باشد، در حالی که زیبایی هم از اسیران حلقهٔ خم اوست؟
هوش مصنوعی: از شدت اندوه و تنگی قلبم، افکارم به شدت در حال نوسان هستند و نمیدانم این غم بزرگ در این فضای نامشخص چه شکل و حالتی دارد.
هوش مصنوعی: بهار با این رنگ و بوی زیبا در خاک، چگونه ممکن است که در آینهٔ وجود ما، هوای عالم دیگری وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: شهید که از این مسیر ویران گذر کرد، به گونهای است که غبار اندوه و ماتم او در صبح و شام بر زمین نشسته است.
هوش مصنوعی: ما علاقهای به دوستی با بیگانگان داریم و هدف ما جستجوی اوست، شادی ما در غم او نهفته است.
هوش مصنوعی: بهشت واقعی ما در اینجا پر از خوشی و زیبایی است، اما چه فایده دارد وقتی که انسانها از شرافت و مروت بیبهرهاند.
هوش مصنوعی: به کمبودها و مشکلات من زود قضاوت نکن، زیرا درد و رنج من نشاندهندهٔ عشق و محبت عمیق من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهی که ملک سلیمان به زیر خاتم اوست
ز روی مرتبه بالای سدره عالم اوست
خوشا کسی که به کوی تو بخت همدم اوست
سفال درد سگان تو ساغر جم اوست
دلم که در خم چوگان زلف تست چو گوی
شکسته شد همه عمر و هنوز در خم اوست
به مرگ مدعی از درد، دل بسوخت مرا
[...]
غزال امن که الفت خیال مبهم است
به هرکجا نفسی گرد میکند رم اوست
امل کجاست گر از فرصت آگهی باشد
قصور فطرت ما بیش فهمی کم اوست
حساب ملک بقا، با فنا نیاید راست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.