آخر از جمع هوسها عقده حاصل میشود
چون به هم جوشد غبار این و آن دل میشود
جرم خودداریست از بزم تو دور افتادنم
قطره چون فالگهر زد باب ساحل میشود
دشتامکانیکقلموحشتکمینبیخودیست
گر کسی از خود رود هر ذره محمل میشود
قوّت پرواز در آسایش بال و پر است
هرقدر خاموش باشی نالهکامل میشود
کیست غیر از جلوه تا فهمد زبان حیرتم
مدعا محو است اگرآیینه سایل میشود
دوری مقصد بقدر دستگاه جستجوست
پا گر از رفتار ماند جاده منزل میشود
در طلسم پیریام از خواب غفلت چاره نیست
بیش دارد سایه دیواری که مایل میشود
از مدارا آنکه بر رویت سپر دارد بلاست
در تنکرویی دم شمشیر قاتل میشود
خط کشیدن تاکی از نسیان به لوح اعتبار
فهم کن ای بیخبر نقشی که زایل میشود
چون نفس دریاب دلرا ورنه این نخجیر یائس
میتپد بر خویشتن چندانکه بسمل میشود
شرم حسن از طینت عاشق تماشاکردنیست
روی او تا بر عرق زد خاک من گل میشود
بیدل آسان نیست درگیرد چراغ همتم
کز دو عالم سوختن یک داغ حاصل میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و دغدغههای انسانی میپردازد. شاعر از جمع هوسها و عواطف صحبت میکند که به عقده تبدیل میشوند، و بیان میکند که فاصله گرفتن از جمعی یا بزم محبوب، موجب ناله و اندوه میگردد. او به اشارهای از ناپایداری و بیثباتی احساسات انسانی میزند و میگوید که در دل هر کس، اگر از خود دور شود، میتواند حسرت و وحشت ایجاد کند.
شاعر همچنین به قدرت آرامش و سکوت در عوض پرواز و آزادی اشاره میکند و تأکید میکند که همگان نمیتوانند عمق حیرت و احساسات را درک کنند. او از دلمشغولیها و پیری سخن میگوید و اینکه چقدر تفکر و خلاقیت تحت تاثیر تجربیات قرار میگیرد. در نهایت، به تعبیر عشق و زیبایی و تأثیر آن بر وجود عاشق اشاره میکند و اینکه تحمل عشق و غمهای آن به سادگی نیست.
هوش مصنوعی: در نهایت، هنگامی که خواستهها و آرزوها جمع میشوند، دل انسان دچار مشکلات و تنشهایی میشود. زمانی که این آرزوها به هم میپیوندند، مانند غباری که بر اثر گرد و غبار دیگران به وجود میآید، باعث ایجاد احساسات منفی و سنگینی در دل میشوند.
هوش مصنوعی: گناه من این است که از میخانهی تو دور شدهام، مانند قطرهای که از دریا فاصله میگیرد، به زودی به ساحل میرسد.
هوش مصنوعی: دشت امکان و قلم وحشت در اینجا نمادی از موقعیت بحرانی و بیثباتی است. اگر کسی از خود به دور شود و از هویتش فاصله بگیرد، هر ذرهای از وجودش میتواند وسیلهای برای سفر به عالم دیگری شود. به عبارت دیگر، با رها شدن از قیدهای خود، فرد میتواند به تجربهها و سرزمینهای ناشناخته دست یابد.
هوش مصنوعی: قدرت پرواز ناشی از آرامش بال و پر است؛ هرچقدر هم که ساکت باشی، در نهایت درد و نالهات به کمال خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هیچکس جز آن جلوه زیبا نمیتواند فهمید که زبان من در حیرت از چیست، چرا که اگر آینهای برای نشان دادن باشد، خود را تحت تأثیر آن قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر از رفتار و تلاش انسان دور باشد، به اندازهای که نیاز است برای رسیدن به هدفش، او به جستجو و تلاش ادامه میدهد و در این مسیر، مسیر زندگیاش به پیش میرود.
هوش مصنوعی: درگیر طلسم پیریام و نمیتوانم از خواب غفلت بیدار شوم. سایه دیواری که به سمت ما متمایل میشود، بیشتر و بیشتر احساس تنهایی و درد را به من منتقل میکند.
هوش مصنوعی: کسی که با صبر و بردباری با تو برخورد میکند، در واقع از سختیها و مشکلات خود را محافظت کرده است. اما وقتی فشاری به او وارد شود، امکان دارد به شدت و خشونت پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: تا کی باید به فراموشی فکر کنیم؟ ای کسی که نمیدانی، یادت باشد که تصویری که به یادگار میماند، از بین میرود.
هوش مصنوعی: اگر به نفس خود توجه نکنید و دلتان را نشناسید، این شکارچی خوفناک از درون شما به شدت و سختی میتپد و در نهایت شما را به زودی زمینگیر میکند.
هوش مصنوعی: حیا و زیبایی معشوق، دلربا و چشمنواز است. وقتی او خود را نمایان میکند، قطرات عرق من تبدیل به گل میشود و زیباییاش را بیشتر به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: بیدل به آسانی درگیر این شعله نمیشود، چرا که از دو جهان تنها یک داغ حاصل میگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه میدانم که میرنجی و مشکل میشود
گر نکوبی حلقه صد جا بر در دل میشود
همچو فانوسش کسی باید که دارد پاس حسن
زانکه لازم گشت و جایش شمع محفل میشود
یک رهش خاص از برای جان ما بیرون فرست
[...]
گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل میشود
چون صدف گر آب نوشم، عقدهٔ دل میشود
عاشق پرشِکوه خاموش از تغافل میشود
طوطی از آیینه چون رو دید، بلبل میشود
فارغ از زخم خس و خاریم کز فیض چمن
دامنت ما خود به خود چون غنچه پر گل میشود
دست و پایی زن، که نبود در شمار زندگان
[...]
ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میشود
آسیا بیپره چون گردید، باطل میشود
عاقلان را پاس این و آن، کم از زنجیر نیست
چون میخواهد، اگر دیوانه عاقل میشود
تا نسازی خرج نقد خود، نمیآید به کار
[...]
از من آن چشم تغافلکیش غافل میشود
گر چنین خواهد گذشتن کار مشکل میشود
عشق هرکس را که پوشد خلعت غم در لباس
گاه با اختر گهی با غنچه یکدل میشود
بعد مردن هم محبت شمع بالین من است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.