گنجور

 
بیدل دهلوی

بی‌ربشه سوخت مزرع آه حزین ما

درد دلی نکاشت قضا در زمین ما

شهرت نوایی هوس نام‌، سرمه خوست

چینی به مورسید زنقش نگین ما

گشتیم خاک و محو نگردید سرنوشت

خط می‌کشد غبار هنوز از جبین ما

فرصت کفیل‌. سیر تأمل نمی‌شود

آتش زده‌ست صفحهٔ نظم متین ما

جز در غبار شیشهٔ ساعت نیافته

رفتارکاروان شهور و سنین ما

ناموس راز فقر و غنا در حجاب ماند

دامن به چیدنی نشکست آستین ما

جمعیت دل است مدارای‌کفر هم

چون سبحه‌کوچه داد به زنار، دین ما

خورشید درکنار و به‌شب غوطه خورده‌ایم

آه از سیاهی نظر دوربین ما

چون شمع پیش ازآن‌که‌شویم آشیان داغ

آتش فتاده بود پسی انگبین ما

تاکی شود جنون نفسی فارغ ازتلاش

آیینه سوخت از نفس واپسین ما

خواهد به شکل قامت خم‌گشته برگشود

بسته‌ست زندگی‌کمر ما به‌کین ما

بیدل مباش ممتحن وهم زندگی

چین‌کمند مقصد عمر ازکمین ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نسیمی

ای روز و شب خیال رخت همنشین ما

جاوید باد عشق جمالت قرین ما

آن دم که بود نقش وجودم عدم هنوز

مهر تو بود مونس جان حزین ما

ما سجده پیش قبله روی تو می کنیم

[...]

اسیری لاهیجی

ای پرتو جمال تو نورالیقین ما

گیسوی عنبرین تو حبل المتین ما

افسون غمزه تو دلم را ز ره ببرد

چشمت برهزنی شده سحر مبین ما

ز ابرو و غمزه چشم تو چون ترک فتنه جو

[...]

صائب تبریزی

از بس سترد گرد ملال از جبین ما

در زیر خاک ماند چو دام آستین ما

چشم ستاره جوهر آزار ما نداشت

روزی که بود باده لعلی نگین ما

از اضطراب ما دل سنگ آب می شود

[...]

بیدل دهلوی

پر تشنه است حرص فضولی‌کمین ما

یارب عرق به خاک نریزد جبین ما

آه از حلاوت سخن وخلق بی‌تمیز

آتش به خانهٔ که زند انگبین ما

عمری‌ست با خیال‌گر و تاز پهلویم

[...]

سعیدا

برد آرزو خرمن ما خوشه چین ما

از دست نارسا ننمود آستین ما

آیینهٔ نمونهٔ تمثال حیرتیم

چون آب موج خیز نباشد جبین ما

از شکر و صبر ذائقهٔ ما گرفته حظ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه