گشتم از بیدست و پاییها به خشک و تر محیط
کشتی از تسلیم پیدا کرد ساحل در محیط
قاصدان شوق یکسر ناخدایی میکنند
موجها دارد ز چشمم تا در دلبر محیط
دل به هر اندیشه فال انقلابی میزند
میکند از هر نسیمی نسخهٔ ابتر محیط
گر چنین افسردگی جوشد زطبع روزگار
رفته رفته میخزد در دیدهٔ گوهر محیط
شوخی برگ نگه در دیدهٔ آیینه نیست
همچو گوهر موج ما را گشت چشم تر محیط
طبع چون ممتاز اعیان شد وطن هم غربتست
میکند حاصل گهر گرد یتیمی در محیط
هر قدر ساز تعلق بیش، وحشت بیشتر
میگشاید در خور امواج بال و پر محیط
شفقت حال ضعیفان بر بزرگان ننگ نیست
خار و خس را همچو گل جا میهد بر سر محیط
چون به عزلت خو گرفتی فکر آزادی خطاست
آب گوهر گشته نتواند شدن دیگر محیط
چشم حیران مرا آیینهای فهمیده است
در طلسم گوهر من نیست بیلنگر محیط
محرم او کیست، گرد خویش میگردیده باش
حلقهای دارد ز گردابت برون در محیط
دستگاه مستی ارباب معنی باده نیست
بیدل از چشم تر خود میکشد ساغر محیط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بررسی احساسات و نقاط ضعف خود در محیط زندگی میپردازد. او از ناتوانیها و تسلیمپذیریهایش سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که در دلش امید و شوقی وجود دارد. اما این شوق با امواج مختلفی که از نظرش میگذرد، در تضاد است. او به احساس عزلت و غم اشاره میکند و از این که نتوانسته به آزادی واقعی دست یابد، ابراز ناراحتی میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که با وجود همنشینی با دیگران، هنوز احساس تنهایی و یتیمی دارد و حتی در دل شادابیها نیز غمی نهفته است. او به سرنوشت ضعیفان و نیکوکاران در جامعه نیز اشاره دارد و بر این باور است که درک و توجه به آنان ننگی نیست.
هوش مصنوعی: در تلاش بودم که از آشفتگیها و مشکلات برکنار شوم، در حالی که در میان دریا کشتی را به سوی ساحل هدایت میکردم. در این مسیر، تسلیم و انفعال به من کمک کرد تا به آرامش برسم و ساحل را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: پیامآوران عشق، به تمامی با شجاعت و دقت به سراغ احساسات من میآیند. امواج عشق از چشمان من به دل محبوب میرسد و تمام محیط را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: دل به هر فکر و اندیشهای امیدی تازه میبخشد و از هر بادی که میوزد، چیزی تازه و ناقص به جا میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر چنین حالتی از ناراحتی و افسردگی به مرور زمان در دل انسان ایجاد شود، به تدریج در چشم او، زیباییها و ارزشهای زندگی کمرنگ میشود.
هوش مصنوعی: شوخی برگ، در چشم آینه ظاهر نمیشود؛ مانند گوهر، موجی که ما را در درون خود غرق کرده، باعث شده که چشمان خیس ما دنیای اطراف را ببینند.
هوش مصنوعی: وقتی روح و زندگی انسان به درجهای عالی و برجسته میرسد، وطن او با احساس غربت همراه میشود. در این حال، انسان به چنگ آوردن ارزشها و تجربیات گرانبهایی که در محیط خود دارد، میپردازد و همچون یتیمی که در میان جمعیت است، تلاش میکند تا جایگاه خود را پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر چه وابستگیها و تعلقات بیشتر باشد، احساس ناامنی و ترس نیز بیشتر در برابر نیروی محیط و مشکلات زندگانی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: شفقت و مهربانی به افراد ضعیف هیچ عیبی ندارد؛ درست مانند اینکه در طبیعت، گلها در کنار خار و خاشاک قرار میگیرند و زیبایی را تحتالشعاع خود قرار میدهند.
هوش مصنوعی: زمانی که در تنهایی و انزوا زندگی میکنی، تصور اینکه آزادی به دست میآوری، نادرست است. مانند آبی که به گوهر تبدیل شده، نمیتواند به حالت قبلی خود برگردد و محیطش تغییر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: چشم من که حیران است، مانند آیینهای است که به خوبی میفهمد. در این جا، گوهری که مرا در بر گرفته، فاقد لنگری است که بتواند در محیطی بینهایت قرار گیرد.
هوش مصنوعی: کیست که به مقام نزدیکان او رسیده باشد؟ او همچون حلقهای در دور خود میچرخد و بر دایرهی محدود خود، فضاهایی فراتر از خود دارد.
هوش مصنوعی: مستی و شوقی که در دل دارم، ریشه در باده ندارد، بلکه به خاطر اشکهایی است که از چشمانم میریزد و همین اشکهاست که به من حال و هوایی شبیه به نوشیدن ساغر شراب میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر جنون نتوان شد از عقل ادبپرور محیط
سعی گوهر تا کجاها تنگ گیرد بر محیط
غیر بیکاری چه میآید ز دست مفلسان
نیست جز بر ناتوانی پیکر لاغر محیط
بهرهٔ آسایش دانا ز گردون روشن است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.