بیپرده است و نیست عیان راز من هنوز
از خاک میدمد چوگلم پیرهن هنوز
عمریست چون نفس همه جهدم ولی چه سود
یکگام هم نرفتهام از خویشتن هنوز
چون شمع خامشیکه فروزی دوبارهاش
میسوزدم سپهر به داغکهن هنوز
ای محو جسم دعوی آزادیت خطاست
یعنی ز بیضه نیست برون پر زدن هنوز
عالم به این فروغ نظر جلوهگاه کیست
شمع خیال سوخته است انجمن هنوز
فریاد ما به پردهٔ دل بال میزند
نگذشته است پرتو شمع از لگن هنوز
اندوه غربت آب نکردهست پیکرت
گل نیست ای ستمزده، راه وطن هنوز
آسودگی چو آب گهر تهمت من است
دارد ز موج دامن رنگم شکن هنوز
مرگم نکرد ایمن از آشوب زندگی
جمع است رشتههای امل در کفن هنوز
یک جلوه انتظار تو در خاطرم گذشت
آیینه میدمد ز سراپای من هنوز
برق تحیرم چه شد از خویش رفتهام
پرواز من بر آینه دارد سخن هنوز
خاکستری ز آتش منگل نکرده است
دل غافل است از نمک سوختن هنوز
از بینصیبی من غفلت هوا مپرس
درخون تپید شوق و نگشتم چمن هنوز
بیدل غبار قافلهٔ هرزه تازیام
مقصد گم است و میروم از خویشتن هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان درد و عواطف خود میپردازد و احساساتی از قبیل غربت، ناامیدی، و جستجوی هویتی گمشده را به تصویر میکشد. او به عدم تحول و پیشرفت خود اشاره میکند و اینکه با وجود تلاشهای بسیار، هنوز از خود واقعیاش فاصله دارد. همچنین، احساساتی از سوختن و ویرانی به خاطر فقدان و تنهایی در او موج میزند. او از تضاد میان جسم و روح سخن میگوید و به آرزوی آزادی و رسیدن به وطن اشاره میکند. در نهایت، شاعر به حس غبار و سرگردانی خود در مسیر زندگی میپردازد و نشان میدهد که در جستجوی هویت و آرامش، هنوز در تلاش است.
هوش مصنوعی: راز من هنوز پنهان است و به طور روشن مشخص نیست. مانند گلی که از خاک میروید و هنوز لباس (پوشش) خود را ندارد.
هوش مصنوعی: سالیان درازی است که تمام تلاشم را کردهام، اما هیچ فایدهای نداشته است و هنوز نتوانستهام از خودم یک قدم جلوتر بروم.
هوش مصنوعی: مثل شمعی که خاموش شده و من دوباره آن را شعلهور میکنم، آسمان هنوز به خاطرههای قدیمی خود میسوزد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در جسم خود به سر میبری، فکر نکن که آزاد هستی؛ زیرا هنوز از قید و بندهای جسم خارج نشدهای و نمیتوانی پرواز کنی.
هوش مصنوعی: در دنیای روشن و درخشان، وجود چه کسی را میتوان دید که مثل شمع خیال، در حال سوختن است و محفل هنوز پابرجاست.
هوش مصنوعی: صدای ما به عمق دل میرسد و هنوز نور شمع به انتهای ظرف نرسیده است.
هوش مصنوعی: غم دوری وطن باعث نشده که تو به طور کامل از پا درآیی. ای کسی که تحت ستم هستی، هنوز راهی به سوی وطن باقی مانده است.
هوش مصنوعی: آسودگی و آرامش من مانند گوهری در آب است که به خاطر امواج دامن من را تحت تأثیر قرار میدهد و هنوز هم رنگی از آن به من میرسد.
هوش مصنوعی: من از مرگ نیز در امان نیستم، زیرا زندگی همواره پر از مشکلات و ناآرامیهاست. حتی در لحظهای که به خواب ابدی میروم، امیدها و آرزوهایم هنوز در یادم باقی مانده و به من چنگ میزنند.
هوش مصنوعی: یک لحظه از انتظار تو در ذهنم گذشت، و گویی آینه هنوز از وجود من روشن میشود.
هوش مصنوعی: در حالت حیرت و شگفتی به سر میبرم و گویی از خودم خارج شدهام. پرواز من در آینه همچنان داستانی برای گفتن دارد.
هوش مصنوعی: خاکستر ناشی از آتش من هنوز به گل تبدیل نشده است؛ دل غافل هنوز از تلخی سوختن بیخبر است.
هوش مصنوعی: به خاطر عدم موفقیت من، از حال و هوای غفلت نپرس. شور و عشقی در وجودم زنده است، اما هنوز به دشت و باغ نرسیدهام.
هوش مصنوعی: من مانند بیدل، در میان گرد و غبار یک قافله بیهدف هستم، به گونهای که مقصدی برایم مشخص نیست و هنوز از خودم دور میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.