گنجور

 
بیدل دهلوی

بهار اندیشهٔ صدرنگ عشرت‌کرد بسمل را

کف خونی‌که برگ‌گل‌کند دامان قاتل را

زتأثیر شکستن غنچه آغوش چمن دارد

تو هم مگذار دامان شکست شیشهٔ دل را

نم راحت ازین دریا مجو کز درد بی‌آبی

لب افسوس تبخال حباب آورد ساحل را

درین وادی حضور عافیت واماندگی دارد

مده ازکف به‌صد دست‌تصرف پای درگل را

تفاوت در نقاب و حسن جز نامی نمی‌باشد

خوشا آیینهٔ صافی‌که لیلی دید محمل را

چه‌احسان داشت‌یارب جوهرشمشیر بید

که‌درهرقطرة‌خون‌سجدة‌شکری‌ست‌بسرال را

نفس در قطع راه عمر عذر لنگ می‌

نصیحت پیشرو باشد به وقت‌کارکاهل را

چو ماه نو مکن‌گردن‌کشی‌گر نیستی ن

که اینجا جپ سعرداری‌کمالی نیست‌کاملرا

عروج چرخ را عنوان عزت خواندهٔ لیکن

چنین بر باد نتوان داد الا فرد باطل را

دل آسوده از جوش هوسها ناله‌فرسا شد

خیال هرزه تازی جاده گردانید منزل را

سرااغ سایه از خورشید نتوان یافتن بیدل

من و آیینهٔ نازی‌که می‌سوزد مقابل را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۰۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
اوحدی

اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل را

ز روی لاله رنگ خود خجالت‌ها دهی گل را

مرا پیش لب لعل تو سربازیست در خاطر

اگر چه پیش روی تو سربازیست کاکل را

رخ و زلف تو بس باشد ز بهر حجت و برهان

[...]

فضولی

شنیده صبحدم از جور گل افغان بلبل را

بدندان پاره پاره ساخته شبنم تن گل را

چو گیرم کاکلَش را، تا کِشم سویِ خُودم ، آن مه،

بقصد دوری من می گشاید عقد کاکل را

صبا را جویبار از موج در زنجیر می دارد

[...]

کلیم

به هر منزل فزون دیدم ز هجران زاری دل را

خوشا حال جرس، فهمیده است آرام منزل را

ز شوق دوست زان‌سان چشم حسرت بر قفا دارم

که رو هم گر به راه آرم نمی‌بینم مقابل را

چمن را غنچهٔ نشکفته بسیار است، می‌ترسم

[...]

صائب تبریزی

مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان

که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را

نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان

که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را

ندارد گریه کردن حاصلی در پیش بی دردان

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

نگاه باغبانم، می‌پرستم لاله و گل را

کنم چون موی پیغمبر زیارت شاخ سنبل را

پر از گل دامن خود را ز فیض خرقه می‌بینم

چو طاووسان کنم چتر خود این دامان پرگل را

به گلشن دام زلف و سرمهٔ چشمش ز صیادی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه